یکی از النگوهامو امانت داده بودمجاریم بندازه عروسی برادرش بعد رفته شکونده له و لورده کرده جوش زده اورده واسمبعد اوردمش خونه النگورو دیدمشکسته و جوش خورده زنگ زدم گفتم چرا شکوندی کلی بهم فش و نفرینو که تو فقیر دیدی پز طلاتو میدی و من نشکوندم و خودت النگوی شکسته بهم دادی بندازی تقصیرم ...خیلی ناراحتم حیلی عصبانیمچیکار کنم یکیش ۱۳میلیون پولشه دیگه دستم کنم یه تقه بخوره بهش میشکنه ار جاش بد جوش دادن😭😭😭😭منه احمق چرا بهش قرض دادممم