سلام دوستان عزیزم ،من خیلی حرفها و راز ها رو حتی از زندگی زناشویی به مادرم می گفتم و اون هم با دقت گوش می داد و گاهی خودش پیش قدم می شد واز زندگیم می پرسید به تازگی متوجه شدم تمام حرف های منو با کمی چرب زبونی بیشتر تحویل شوهرم می داده قبلا شک کرده بودم اما خواهرم وقتی اونا صحبت می کردند اتفاقی حرفاشون رو شنیده بود گفت بهم شوهرم به همه ی اون حرفایی که شنیده بود از مادرم اعتراف کرد اما مادرم زیرش زد با خنده و مکالمه رو قطع کرد حالا من موندم با این دو تا آدم چی کار کنم هر دو بهم خیانت کردن اونم نزدیک ترین آدمام !! از همه بدتر شنیدم مادرم پشت سرم مدتی هست بدگویی می کنه که من دشمنشون هستم و...چی کار کنم الان با این دونفر ؟؟؟ مادرم از بچگی از موفقیتهام ناراحت میشد الانم پول جمع کردم می خوام خونه بخرم ممکنه به این ربط داشته باشه؟
با همسرت حرف بزن و تمام درد و دلتو بهش بگو.اولین اشتباهت این بود که هیچ وقت نباید مشکلات زناشویی رو پیش مادرت بگی.اما خاهرا میتونن به عنوان ی دوست کمکت کنن یا میتونستی از همون اول پیش یه روانشناس بری و همین طور شوهرتو.توی کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی در مورد یه رابطه مشترک همه چیز نوشته.میتونی از این به بعد باهاش وقت زیادی بگذرونی یا مثلا برین پیاده روی یا سورپرایزش کن مثلا با یه جشن دو نفره و یا میتونی بهش پیام بدی.بزن تو گوگل پیام های معذرت خواهی پیدا کن و براش بفرست.