2777
2789
عنوان

بیاین از سادگی های دوره ی نوجوونیمون بگیم

| مشاهده متن کامل بحث + 395 بازدید | 31 پست

  بزرگترین تباهی من دوست پسر بود

کلا یدونه داشتم ولی انقدر خفن بود بزرگوار که کل شهر انگشت که هیچی دست به دهن مونده بود وای بهار اینو از کجا اوردی

و تباه تر از استارتر بودم حتی

بزار نگم  

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من توأم؟ یا تو منی؟؟؟    من موقع جواب دادن به مزاحم تلفنی صدا و دستام ملرزید چندبار گوشی ا ...

وای تازه اونم شب احیا همه مسجذ بودن من یواشکی جواب میدادم دیگه فکر میکردم وای گناه کار ترینم حالا الان ۲۲ سالمه مامانم میگه عزیزم چرا یه پسر خوب تو زندگیت نیست وای برو بیرون خوش بگذرون ارایش کن فلان بیسار الان همه روشنفکر شدن‌اما توی نوجونیم جوری منو از همه چی ترسوندن که یک عمره دیدم به مردا بده اصلا با کسی نمیسازم انگار قدیما هست افکارم هنوز احساس گناه دارم اگر با یه پسری جایی برم

حالا من نوجون بودم یه روز خیلی هوس ترشی کردم انقدر خوردم ترسیدم 

گفتم لابد حامله ام که هوس کردم. بعدش 4 تا قرص استامنوفن خوردم که سقط بشه😂😂😂یعنی دراین حد نابود بودم ...اصلا نمیدونستم بچه جه جوری تشکیل میشه چون هوس کرده بودم واسه خودم تِز داده بودم

من و دختر عموم با هم سر کبریت قرمزها رو خیس میکردیم میزدیم به لبهامون و گونه هامون ۱۳ سالمون بود&nbs ...

.

😂

تا خم نشوید کسی سوارتان نمی شود  فک کنم ‏مارو بد خط نوشتن که کسى نمیفهمه چمونه !  
حالا من نوجون بودم یه روز خیلی هوس ترشی کردم انقدر خوردم ترسیدم  گفتم لابد حامله ام که هوس کرد ...

😂😂😂فقط،سقط جنینت

تا خم نشوید کسی سوارتان نمی شود  فک کنم ‏مارو بد خط نوشتن که کسى نمیفهمه چمونه !  

یه دوست داشتم خیلی شیطون بود با یه پسر حرف میزدن اهل مشهد, بعد دوستم سیمکارت اش یواشکی بود,خانوادش نمیدونستن,وقت میشد مینداخت رو گوشی مامانش وقتم نمیشد من آمار آمار میبردم میووردم, 

شماره ی این پسره رو منم داشتم یه مدت این غیبش زد اصلاجواب نداد, روز و شب دوست منم شد گزیه و گریه 

بعد یه مدت زنگ زدن گفتن جواد(پسره)مرده اونم خندخ کنان و  بعد من و دوستمم شیون و زاری, 

دوباره بعد یه مدت نصفه شب پسره بهم اس داد زندان بودم, بهم میگف آبجی جای شلاق هام درد میکنه, منم با بض میگفتم الهی آبجی فدات شه  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز