سلام دوستان سعی میکنم تو چندتا پست کامل توضیح بدم براتون. خواهرم تو 16 سالگی عاشق شوهرش میشه و به زور خودشون با هم ازدواج میکنن. حتی کارشون ب کتک کاری میرسه بابام راضی به ازدواجشون نبود. بگذریم الان حدود 14 ساله ازدواج کردن اونموقع دومادمون 19 سالش بود. دامادمون تو سالای اول خیلی خودش رو حداقل پیش ما خوب جلوه میداد نا گفته نماند که روز خواستگاری مادر دامادمون گفت که همه چیش خوبه ولی زود جوش میاره. اخلاق دامادمون یه طوری هست ک میش فامیلای ما و یا دوستاش خودشو یک فرشته مهربون نشون میده پیش ما اصلا اخلاقش با خواهرم خوب نیست باز پیش ما ملاحظه میکنه. یعنی اگه بچه هاش ی تار موش بیفته مقصر اول و اخر رو خواهرم میدونه. از چند سال بعد ازدواجشون خواهرم متوجه خیانتهاش شد اما هی دامادمون انکار میکرد.حالا جدیدا خواهرم متوجه خیانت جدیدش شده از چتهاشون اسکرین گرفته. خانومه متاهله و ی بچه داره. مال ی شهر دیگست که اینجا ازدواج کرده مدعی شده ک من شوهرمو نمیخوام. حالا خواهرم دیده ک شوهر زنه به دومادمون پیام داده ک زنم همه چی رو بهم گفته ازت ب دلیل مزاحمت نوامیس شکایت میکنم بعد این پیام خانمه شب ب دامادمون گفته من شوهرمو از شکایت منصرف کردم. همین دیروزم خواهر دختره زنگ زده دامادمون ک ما میخوایم از دامادمون شکایت کنیم بگیم که خواهرمو اذیت میکنه تو هم چون همسایشون بودی بیا شهادت بده اینم قبول کرده. حالا هم تازگی متوجه شدیم دامادمون میخواد واسه زنیکه خونه رهن کنه. حالا ب نظرتون ما با این داماد چیکار کنیم