2777
2789
عنوان

به یاد بهرادم ( با رفتنت همه وجودم رفت )

| مشاهده متن کامل بحث + 68558 بازدید | 586 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.


عزیزم من کاملا احساست رو درک میکنم ...منم سال پیش نی نی 7 ماهه توی دلم رو که زنده بود مجبور شدم درش

بیارم...چون دکترا فهمیده بودن از ماه 6 مشکل مغزی پیدا کرده...گفتن اگه نگهش دارم با مشکلات مغزی و کلیوی

بدنیا میاد...و من و همسرم رضایت دادیم که درش بیارن و وقتی هم بدنیا آوردنش زنده بود و تو دستگاه نذاشتن که

تموم کنه و واقعا جیگرم آتیشه از اون روز و با اینکه الان یه دختر 4 ماه و نیمه دارم با به یاد آوردن اون روز لعنتی جیگرم

کباب میشه ...پسرم رفت و من هیچوقت فراموشش نمیکنم مخصوصا اینکه صدای نفس کشیدنای سختش تو اون

لحظه تو گوشمه...پس تو شرایطت خیلی بهتر از منه...چون من و همسرم خودمون باید رضایت میدادیم که نی نی رو

در بیارن و این تصمیم واقعا سخت بود...

عزیزم صبور باش که خدا پاداش صبرت رو میده....

سلام انشاالله خداوند یه فرشته ی سالم دیگه بهت بده گریه ام افتاد
ولی صبور باش ببخشید نمیخوام ناراحتتون کنم ولی همسایه ی ما 10 ماه پیش پسر 30 ساله ی خودشو از دست داد در حالی که همسرش باردار بود وکسی نمیدونست وقتی هم مادر پسره فهمید که عروسش بارداره نمیدونید چکار کرد از اون روز 10 ماه میگذره اما همسایه ی ما هر روز بیشتر اشک میریزه حالا هم که بچه پسرش به دنیا اومده انگار داغ دلش تازه تازه شده
نمیخواستم ناراحتتون کنم اما خوب شد که صورت اون طفل معصومو ندیدی تا همیشه جلو چشمات باشه
خدا بهت صبر بده خیلی سخته
خدایا ممنونم که دعاهای خیرم رو مستجاب میکنی 
لیلی جون، توکلت به خدا باشه خانمی میدونم که خیلی سخته، ولی به ماجرایی که من برات میگم توجه کن....
موقعی که من رفتم برا سزارین، یه خانم رو آشفته آوردن، که هیچ دردی نداشت و دو هفته به زایمانش مونده بود، به علت لکه بینی آورده بودنش..... ضربان قلبش رو که گرفتن نی نی اونم قلبش متوقف شده بود، اون اسم نی نیش رو پارسا انتخاب کرده بود، حتی آجیم که دم در اطاق انتظار بود گفت بابای نی نی همش فکر میکرد همین حالاست که نی نی رو بهشون تحویل بدن و روی دیوار هم یادگاری نوشته بود، پارسای بابا خوش اومدی، با تاریخ و امضاء، اون روز من خیلی دلم گرفت ، خیلی زیاد... دختر من به دنیا اومد، سالم و ناز.... و یکسال و چهار ماه بعدش با اونهمه خاطرات و شیرین زبونی و شیطنت و....... مجبور شدم دختر نازم رو بسپارم به خاک سرد...... شاید اگه دختر منم قبل از تولد میرفت، راحت تر میتونستم تحمل کنم.....همین که ندیدیش راحت تر میتونی زندگی کنی، تو و همسرت بخاطر هم باید با انرژی بیشتر به زندگیتون ادامه بدید، و هوای همدیگه رو بیشتر از قبل داشته باشید..... انشاالله خدا زود زود جاش رو براتون سبز کنه.......
لهی بمیرم عزیزم خدا صبرت بده
مرد که تـــــــــــو باشی زن بـودن خـوب است .. از مـیان تمام مذکرهای دنیـا ... فقط کـافیـست پــای تــــــــــو در میان باشـد .. نمیدانی برای تـــــــــــــــو خانوم بودن چه کیــــفی دارد ..
عزیزم اشکام داره میریزه و نمیتونم جلوی خودمو بکیرم........ خدا بهت صبر بده و ایشالا زوده زود یه نی نی خوشکلو معصوم بذاره تو بغلت .......
چیزهایی که دست کم میگیرید، کسی دیگر برای بدست آوردنشان راز و نیاز می کند.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز