من شوهرم کرونا گرفت و افتاد خونه خیلی وقته اما بعد از 25روز باز مثبته بیکارشدیم نه خانواده ای نه چیزی با یه عالمه قسط واجاره و بدهی موندیم البته خودم منشی دکتر بودم دکتره از این شهر رفت بیکارشدم کار نیست اگه باشه دوشیفت شاید 300بدن اونم شاید حالا سوالم اینه اخرین بار گوشت خریدین کی بوده من برج هفت پارسال اخرین بار بود البته مرغ هم تو گرانیش دیگه نتونستم بخرم
سرمن یه سمساری قدیمی وشلوغ پلوغه که توش همیشه جنگه.بین امیدوناامیدی.بین خنده و گریه.بین رسیدن و نرسیدن.بین ولش کن و تو می تونی.توی سرمن همیشه هزارتا زن کولی دارن کل میکشن همیشه دونفردارن سر قیمت ی قاب عکس قدیمی چونه میزنن،همیشه یه بااحتیاط برانید داره قدم میزنه.دلم یه موزه ی قدیمیه.ی موزه ای که فقط یه نفررو برای دیدن داره.توی دل من نگاه توریخته رو درودیوار.توی دل من هواپره ازکشش افقی لبای تو.پر از بزن بریما.توی دل من همیشه هزارتا نظامی دارن یک صدا میخونن پایان شب سیه سپید است ...شاید برای همینه که من هیچوقت دختر عاقلی نبودم!به هر حال صبح میشه این شب