2777
2789
عنوان

بیاین زندگی منو بخونید

166 بازدید | 11 پست

هرچی از دوران کودکیم یادم میاد هر موقع میرفتیم جایی بدون اجازه دست به چیزی نمیزدم و هیچ موقع تو مغازه به مامانم نمیگفتم اینو بخر یا اونو میخام چون میدونستم مامانم پول نداره !تصویر یه دختر بچه با  کوچولو با موهای فر که روی پله دم در خونه نشسته و با خودش شعر السون بلسون مامانم زود برسون میخونه همیشه تو دهنم حک شده!!تنهایی های که کشیدم و صبح هایی که بیدار میشدم و دوس داشتم مامانم باشه و همه جای خونه رو دنبالش میگشتم اما نبود!!!مامانم هرروز سرکار میرفت چون بابام با اینکه کارمند بود معلوم نبود حقوقش چیکار میکنه !همیشه انقد داد میکشید که شبا با ترس لرز میخابیدیم !خاطره هیچ خرید رفتن و تفریح یا حتی پارک ندارم باهاش !هرموقع هم که جایی بوده انقدر داد و بیداد کرده که از دل همه در اورده!هیچ وقت نمیدونست من کلاس چندم هستم !هرموقع همکلاسی هام از باباشون تعریف میکردن که مثلا اینو خریده یا اینو گفته من هیچی واسه تعریف کردن از بابام نداشتم!

همیشه حسودیم میشد وقتی دست بچه ها رو تو دست باباشون میدیدم!!همیشه سر هرچیزی تو خونه ما جنگ بود ؛سر شهریه کلاس ،لباس خریدن،.......!!!!!!بالاخره بزرگ شدیم و دبیرستان میرفتم که کم کم متوجه رفتار عجیبی ازش شدیم و به هزاران عیبی که داشت یه عیب دیگم اضاف شد اعتیاد!!!دائم در حال چرت زدن و سیگار!نمیدونید چقدر سخته با دیدن هربار تصویرش تو اون حالت انگار که تیری تو قلبم فرو میرفت نمیه شب ها از جلو در اتاق که رد میشدم هر بار نگاش میکردم و دلم میسوخت به حال خودم و خانوادم!!!دیگه از مهمون اومدن و مهمونی رفتن حالم بد میشد چون تمام وقت مهمونی استرس چرت زدن و حرکات زشتش داشتم !و همه ی حواسم پرت اون بود!!!نه تنها من خواهر و داداش و مادرم همینجور از اول حرکات اونو زیرنظر داشتن!

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بچه ای که تو همچین جوی بزرگ شه چی از اب در میاد؟؟؟همیشه تو لاک خودم بودم و گوشه گیر !خیلی کم میخندیدم   بدون اعتماد بنفس!!!همیشه دنبال راهی برای فرار از خونه بودم !خاستگار های خوبی داشتم که اکثرشون بعد از دیدن پدرم پشت سرشونم نگاه نمیکردن!!سال اخر دانشگاه بودم که یه نفر با موقعیت اجتماعی خوبی ازم خاستگاری کرد اما اصلا به دلم نبود اخه من عاشق مرد قد بلند با شونه های پهن بودم اون اقا چند سانتی از خودم کوتاه تر بود و کچل! اما با عقلم تصمیم گرفتم  گفتم از این خونه میرم و راحت میشم با شرایطی هم که داریم کیس مناسب تری هرگز نمیاد!!روزی که رفته بودیم ازمایش خون زوج های جوون با خودم مقایسه میکردم چطور مشتاقانه میرن و میخندن اما من......!!بالاخره جلسات زیادی گذشت و داشتم کم کم با شرایط کنار میمدم که یه روز صبح اون اقا پیام داد متاسفم هرچی فکرامو کردم نمیتونم با دختر یه مرد معتاد ازدواج کنم!اصلا نمیتومم بگم چه حالی داشتم اما دلم خیلی شکست خیلی اشک ریختم خیلل حالم بد بود !!درست دو روز بعدش یه نفر منو از مامانم خاستگاری کرده بود انقدر جیغ کشیدم گفتم چرا گفتی بیان؟؟چرا میخای دوباره منو خرد کنی؟؟چرا میخای بیان بابام ببینن و برن؟؟مامانمم همرام اشک میریخت هیچ وقت اون روزای سخت فراموش نمیکنم!!بالاخره اومدن پسر خوبی بنظر میرسید اما دلم نمیخاستم دل خوش کنم !چون ترسیده شده بودم!!یه مرد قد بلند و ورزشکار و تحصیل کرده با یه خانواده خوب و با فرهنگ!!به دلم نشسته بود اما دلم نمیخاست دل ببندم!!!بالاخره باهاش ازدواج کردم ؛همسرم مرد خیلی خیلی خوبی هست تو زندگی هیچی واسم کم نذاشته ؛تو ۷ سالی که باهمیم تا الان عصبانیتش ندیدم هیچ وقت فکر نمیکردم مردا هم بتونن انقد خوب باشن!خداروشکر میکنم واسه داشتنش!تا الان یه بارم در مورد خانوادم به روم نیاورده و زندگی عاشقانه ای داریم شاید خدا اونو فرشته نجات من قرار داده خدایاشکرت بابت همسر و فرشته کوچولویی(دخترم) که بهم هدیه دادی !!بعضی روزا باز دلم میگیره وقتی میبینم همسرم چقد با پدرش خوبه میگم کاش بابای منم همینجوری بود.....!!دلم واسه خانوادم و سختی های که میکشن !دادشم که میخاد ازدواج کنه اما هیچ پشتوانه ای نداره!مادرم که حتی نمیتونه جدا شه!بارها خاستیم کمکش کنیم اما چون شخصیت دروغگو و....داره همیشه انکار میکنه و به خیال خودش معتاد نیس!!!!

چند روزه دارم با خودم فکر میکنم چ چیزایی ک دلم میخاست و نگفتم ب پدر مادرم شاید میتونستن ها ولی بازم نگفتم. میدونی چرا چون چن بار ک ی بچه ن بشنوه یاد میگیده خفه کنه خاستنشو ولی برادرام لب تر میکنن همه چی دارن فقط من بچگیم نابود شد

turk ghizi✌کاربر اژدها وارد میشوم هستم
بچه ای که تو همچین جوی بزرگ شه چی از اب در میاد؟؟؟همیشه تو لاک خودم بودم و گوشه گیر !خیلی کم میخندید ...

عزیزم چ خوبه ک احساس خوشبختی داری❤😍

یه صلوات براعاقبت بخیریم بفرستین❤

منم شرایطم دقیقا مثل شما بود همیشه حسرت تو دلم بود کفش نداشتم برم مدرسه منتظر می موندم خواهرم بیاد کفشاشو بده من تا من برم پاهاشم از من بزرگتر بود همه مسخرم میکردن. تا اخر از کمیته امداد لباس اوردن برامون. خداروشکر شوهرت خوبه خیلی خوشحال شدم برات. منم شوهرم مثل فرشته هاس

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792