خیلیی زیااده البته میشه خلاصش کرد چون زیادی کشش میدن..😂😑
رستا واسه مهران نقش بازی میکرد واسه اینکه بفهمه مقصر کیه..
به هر حال فهمید که کار مهران نیست.
خلاصش میکنم نشون دادن که کار نکیساست..
آرش بعد از اون شب کافه باور کرده بود قضیه رابطه مهرانو و اینکه رستا دوسش داره واسه همین از رستا متنفر میشه..
وکم کم با رابی رابطش بهتر میشه و مقدمات عقدو آماده میکنن..
ولی خودتون ببینید بهتره چون جذابیتش اینطوری کم میشه...
نشون میدن که آوا عاشق آرشه و همه اینکارا زیر سر آوا بوده..
آوا اول اونجا کار میکرده و عاشق آرش بوده بعد که رستا اومده اونجا آرش عاشق رستا میشه
و آوا هم نمیتونه کاری بکنه..
با نکیسا شب عروسی هماهنگ میکنه چون میدونه نکیسا عاشق رستاست..
نکیسا هم اونکارو انجام میده..
تا اینجای فیلم نشون دادن که آوا اونجور که وانمود میکنه خواهر دلسوز نیست خواهر حسوده...
ولی حقیقتش اونجایی که هنوز رستا تو گالری کار نمیکردو نشون میداد،آوا یواشکی آرشو نگاه میکرد و عاشقش بود دلم براش سوخت حقیقتش..😐
بعد یه جا رو هم نگفتم که:شبی که صبحش میخواست عقده آرشو رابی باشه سیاوش نامزدد سابق رابی و آوا آرشو دعوت میکنن کافه بهش میگن یه راز هست که باید بدونی اونم اینکه رستا عاشقته و اون شب با مهران همش فیلم بود..
آوا بهش میگه مقصر اصلی بهم خوردن عقد اولش با رستا رابی بود؛ که رفت به رستا التماس کرد که رستا رو بهش پس بده..اونم قبول کرد و گفت اگه آرش خودش برگرده دیگه رستا نمیتونه کاری کنه..
بعد آرشم میره پیش رابی کلی جرو بحث میکنه با مامانشو رابی و میگه فردا عقدی در کار نیست راستا واسه بهم زدن عقد اول دلیل داشه الانم حتما واسه بهم زدن دلیل داره..
و میره در خونه رستا و میخواد زنگ آیفونو بزنه که آوا دم در منتظرشه و نمیذاره و باهاش حرف میزنه و میگه الان وقت خوبی نیست و میپیچونه...
به هرحال اوا میخواد کاری کنه که رستا و آرش هم دیگه رو نبینن...
و نکیسا هم رفته خواستگاری رستا..رستا هم به خاطر حرف مردم میخواد باهاش ازدوااج کنه..
فعلا تا اینجای فیلم پیش رفته..
و فصل سوم شروع شده..😶😶😶
آخیششش بالاخرره تموم شددد...
شاید یه جاهاییش جا مونده باشه و کل قضیش همین بود..😅😅