تو ارایشگاه کفش پاشنه بلندم پوشیدم بعد لباس پوشیدم دیدم خیلی سنگین شدم. دوباره کتونیمو پام کردم کل عروسی کتونی سفید لژ دار پام بود هیچکی هم نفهمید ولی اینقدر راحت بود همش میپریدم میدویدم میچرخیدم میگفتن چه تعادلی داری
لباسم امدجلوپام نزدیک بودبیفتم🥴بدترهمه جیغ وجوالکی مثلاعروسم خیرسرم
مثل من ،... خودم همش وسط بودم چون نه خواهر دارم نه خواهر شوهر مجلس دست خودم بود خودم میپریدم بالا پایین ....جالبش اینجاست همه هم تکرار میکردند اما بعدش همه گفتن خیلی بهمون خوش گذشت
تو از من تمام دلـღــم را گرفتی از این بیش باج و خراجی ندیدم❤
شب قبلش شام نخورده بودم از استرس صبحانه هم نخوردم ، پریودم بودم با خونریزی وحشتناک اونم از استرس، عروسی هم ۵ مرداد ساعت سه بعدظهر آفتاب میخورد فرق سرم چندتا عکس بیشتر نگرفتیم با دو سه تا پلان فیلم حالم بد شد 😐
خیلی با آدامای بی ربط رقصیدم بدم میاد فیلمو میبینم
چه نسبتی باهات داشتن مثلا؟
خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس تازهی من نسبت به تو رو بیان میکنه: " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار تویی /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی
تو ارایشگاه کفش پاشنه بلندم پوشیدم بعد لباس پوشیدم دیدم خیلی سنگین شدم. دوباره کتونیمو پام کردم کل ع ...
دقیقا من .... مادر شوهرمینا رسم دارن وقتی عروس میاد جلو درشون پای عروسو با آب میشورن من صندل پوشیده بودم اومدم از پام درش آوردم همه یه جوری نگاه کردن ....
تو از من تمام دلـღــم را گرفتی از این بیش باج و خراجی ندیدم❤
من چون طبقه بالای مادر شوهرم میشینم اونجا تا ۴ رقصیدیم بعدش چون کلی مهمون داشتن اومدیم بالا لباسامونو عوض کردیم رفتیم تو خیابون شوهرم صدای ضبط زیاد کرده بود میرقصید
تو از من تمام دلـღــم را گرفتی از این بیش باج و خراجی ندیدم❤