روزجمعه خاله شوهرم سرزده ساعت ۲ظهر ماداشتیم نهار میخوردیم اومد خونمون ماهم نهار ماکارونی داشتیم سفره پهن بود که خالش زنگ در خونه رو زد آیفون و جواب دادم دیدم اونان دیگه تعارف کردم اومدن تو نشستن نهار خوردن بعد دیروز مادرشوهرم به شوهرم گفته زنت فامیلای خودشم بیان خونش ماکارونی درست میکنه براشون خاله ات ناراحت شده شوهرمم گفته نه برافامیلای زنم هروقت که میان گوشت درست میکنم میارم چون انقد فهم دارن که سر ظهر سر زده نیان ازقبل هماهنگکنن بعد بیان خالمم اگه دلش پذیرایی خوب میخاست قبلش هماهنگ میکرد بعد میومد خییلی ناراحتم هرجانشسته گفته رفتم خونشون ماکارونی برام درست کردن😔😔