*رنجی به اسم دختربودن*
اول پستم بگم: بحثم، راجبِ حجاب داشتن یا نداشتن، اسلام، خدا و این حرفها و این که جامعمون این جوریه، اصلا نیست؛ حتی اون روز من مطلبی خوندم، نوشته بود: در هر ده دقیقه یک زن امریکایی مورد تجاوز قرار میگیره یا از هرپنج زن آمریکایی یک نفر بهش تجاوز شده و خیلی چیزهای دیگه؛ که اصلا نه بحثم دینِ، نه سیاست.
بحثم ظلم، بی احترامی، ارزش قائل نبودن، تو! برای منِ دختر هست، اره تو!
تویی! که مادری، تویی! که پدری، تویی! که برادری، تویی! که شوهری، تویی! که حتی خواهر خاله عمه و... ای.
اره پدر! بحثم تویی! چرا برای دخترت ارزش قائل نیستی؟ چرا دختر بودنش رو میکوبی تو سرش؟ بهش نگو سرخود شدی! بی صاحاب شدی! چرا نوازشش نمیکنی؟ چرا بغلش نمیکنی؟ چرا ارامشی که توی بغل تو میتونه پیدا کنه، دنبالش، تو آغوش یه غریبه باید، باشه؟ به جای این که از دوست پسر بترسونیش! تهدیدش کنی؛ اگه دست از پا خطا کردی، میکشمت! سرتو میبرم! تیکه تیکه ات میکنم! بهتر نیست، بهش بگی:
- بابا جون! فکر میکنی، پسری که با هزار تا دختر دیگه دوسته؛ فقط برا یه چیز تو رو میخواد، لیاقت تو رو داره؟ ارزش داره، احساسات پاکت رو به پاش بریزی؟ اونم خیلی راحت بارها بارها بهت خیانت کنه! عین خیالشم نباشه! برای دخترت پدر باش، نه سایه ی زور و اجبار. فردا روز هم به خاستگارش بگی آکبنده بدون خط و خش مال تو! اینم امانتیِ من! مگه دخترت ماشینه؟
پدر شدی؛ که دخترت مشکل مالی نداشته باشه، نه این بهش پول ندی، اجازه مستقل شدن هم بهش ندی؛ چه توقعی داری غیر از این که دخترت میره از پسرها پول میگیره؛ حتی با مرد زن دار دوست میشه؛ فقط به خاطر پول پولی که وظیفه تو بوده بهش بدی!
اره برادر! بحثم با توئه تویی! که خودت با هزار تا دختر دوستی. هزار تا ترفند بهش میدی خانوادش متوجه نشن، اول عکس دخترو میگیری بعد اگه مالی بود یا ماسش شل بود، باهاش ادامه میدی. از ترس این که خواهرت از یکی مثل خودت، خط نگیره، هزار بار گوشیشو وقت و بی وقت چک میکنی. بهش گیر میدی؛ دم در واینسا، کسی میخواد بیاد! تلفنو برندار صدات رو میشون! با کی داشتی حرف میزدی؟ با کی چت میکردی؟ روسریت رو بیار جلو تر! غلط کردی، جواب سلام پسر همکلاسیت رو دادی! چرا فلان استوزی رو گذاشتی؟ داداش گرامی بفهم خواهر تو یه چیزی داره به اسم حریم خصوصی؛ که تو اون رو ازش گرفتی. به جای وقت گذاشتن؛ برای مخ زدن خواهرِ یکی دیگه؛ برای خواهر خودت وقت بزار، باهاش حرف بزن، ببین! دردش چیه؟ به جای دور دور کردن با دوست دخترت، خواهرت رو گاهی ببر بیرون؛ تا حال و هواش عوض شه، افسردگی تو خونه موندن، اسیر بودن نگیره.
به جای کادوی ولنتاین دادن، به عشق دو روزت، روز تولد خواهرت یاد باشه، براش جشن بگیر، بهش کادو بده؛ تا احساس بی مصرفی، بی ارزشی نکنه.
کتک زدن، خواهرت، هنر نیست و نشون نمیده؛ که تو چقد قوی هستی؛ فقط ثابت میکنه. چقد وحشی و بی فرهنگی! همین.
اره مادر! با توئم! تویی؛ که از روز اول مدام دنبال دارو و درمانی تا بچت بشه پسر. وقتی هم که شد، دختر؛ از همون موقع غصه شوهر کردنش، رو میخوری. هی! میکوبی تو سرش که موندی رو دستم، فلانی ببین! هم سن توئه؛ ولی ده تا بچه قد و نیم قد داره. مقصر تویی مادر! اره تو؛ که خودت یه روز دختر بودی؛ ولی دخترت رو درک نمیکنی. انگار که دختر بودن ننگه! انگار خودش خواسته بشه دختر! اره مقصر تویی! تو! که سر سفره گوشت و مرغو میزاری جلو پسرت؛ تا جون بگیره؛ ولی دخترت چاق میشه، کسی نمیگیرتش. هزار بار سر سفره بلندش میکنی؛ که مبادا پسر و شوهرت غذا رو بدون چنگال بخورن، هنوز غذا رو نخورده نق میزنی، ظرفارو بشور! تو حتی ارامشِ یه غذا خوردن ساده رو ازش میگیری. توئی! که به پسرت این حق و میدی که اون از خواهرش بهتره چون پسره، اون صاحاب اختیاره خواهرشه. تویِ تابستون، لباس بلند و آستین دار، تنش میکنی که پسرت یهو منحرف نشه؟ مگه دخترت ادم نیست؟ گرمارو تشخیص نمیده؟ ولی اگه روزی پسرت بدون پیراهن و شلوارک تو خونه بگرده، قربون سوسک سیاهت میری؛ که ماشالله! چشم بی ریختت نزنن، بچت عضلانیه. تو حتی وقتی میگی: - بچه منظورت دختر نیست، پسره! ماه رمضون، با درد ماهیانه ای؛ که داره سحر بیدارش میکنی؛ که یدفعه بقیه شک نکنن؛ تا شبم گرسنه نگهش میداری؛ که یهو یکی سر نرسه؟ ولی اگه پسر جونت روزه نگیره، اشکال نداره، بچم ضعیفه! خدا خودش میبخشه! بچتو با درد ماهیانه، راهی مدرسه میکنی که یدفعه کسی بو نبره مگه خطا کرده؟ جرم کرده؟
اگه صبح تا شب بچت بخوره بخوابه مشکلی نداره؛ ولی اگه مبادا یه روز دخترت ظرفارو نشوره، قیامتو میاری جلو چشمش! اجازه هیچ کاریو بهش نمیدی، میگی: هر وقت شوهر کردی. دست مریزاد! فردا همون شوهر، بهش میگه: اون خونه ی بابات بود که هر غلطی میخواستی، میکردی.
اره دختر! مقصر من و توئیم! که اجازه توهین به خودمون رو بهشون، میدیم. همیشه تو همهی زمانها، چه قدیم، چه حالا، نهایت آرزومون؛ یه شوهر خوب و پولداره، با یه لباس عروس و ده تا بیست تا بچهی پسره؛ که نگن: طرف دختر زا هست؟
همیشه خواستیم؛ انتخاب بشیم! نه این که انتخاب کنیم! تو این سایتو و اون سایت دنبال دعای بخت گشایی هستیم. هیچ وقت فکردی به جای شوهر پولدار خودت باید پولدار باشی؟ که نخوای دستت جلوی شوهر دراز باشه؟ به جای لباس عروس لباس های خیلی شیک تر و قشنگ تری هم هست؟ مثلا لباس پزشکی، لباس معلمی، لباس کارمندی، لباس مهندسی، لباس وکیلی، و...