2777
2789

سلام دوستان،نزدیک به 7 ساله از زندگی مشترکم میگذره و یه دختر 5ساله دارم،همسرم وجهه ی اجتماعی خیلی خوبی داره و کسی گمان نمیکنه اهل این جور کارا باشه،و مشکل اصلی من هم باهاش خیانتهاشه😢اولین بار خیلی اتفاقی نزدیکای اولین سالگرد ازدواج یک سری پیامهایی تو گوشیش دیدم عاشقانه که البته کرم بیشتر از دختره بود همکارش بود  و ....که فهمیدم یهو کاخ ارزوهام فرو ریخت بهش گفتم اول شوک شد بعد پشیمون و گریه و زاری و قول و من هم واقعا دوست نداشتم زندگی ای که با هزار امید شروع کرده بودم انقدر راحت خراب بشه به مامان بابام فکر میکردم و این شد که بهش فرصت دادم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

جواب خیانت خیانته تو هم بکن

وا عزیزم چرا اینجوری راهنمایی میکنی میخوای با این حرفا بره سمت اینکارا و آبرو خودشو خونوادشو ببره؟

پرورده کوردم ایلام خاکمه❤ تیکر کنکورمه😍توروخدا لایک نکنین🙏

حدود دوماه بعد خداخواسته باردارشدم همه چیز عالی بود داشت اون جریانات برام کمرنگ میشد اما بعد از هفت هشت ماهگی دخترم سردی رفتارش شروع شد من مستاصل شده بودم تا اینکه بعد از تولد دوسالگی دخترم از طریق تلگرامش دیدم که با یکی از بستگانشون که من هم باهاشون دوست بودم  به بهانه مشاوره نزدیک شده جالب اینه اون خانوم مجرد،از من کوچیکتر و هیچ تخصص مشاوره هم نداشتم اما خوش صحبت رابطه با این بهانه شروع شده بود اما به قربون صدقه و اینا رسیده بود و دختره هم کم نزاشته بود بعدا فهمیدم خانوم عشق اول اقا بوده منتها مادرو خواهرشون مخالف بودن چون اون خانوم خواهر شوهر خواهرشون بودن و نشده بود داغووووون شدم بد نارو خوردم از شوهرم از اون مثلا دوستم تا مدتها حالم بد بود حوصله ی بچم رو نداشتم خیلی بهم ریختم گفتم قطع رابطه و اون دخترم شستم گذاشتم کنار

نهههههه،،،پس آدم اون شخصیت و غروری که داری رو چی؟به خاطر یه خیانت کار خودشو خراب کنه که چی،این که بد ...

تا وقتی که علت وفادار و متعهد بودن به خاطر کسی و چیزی باشه ،همینه تفکر.....ادما فقط و فقط باید برا احترام گذاشتن به شخصیت و حفظ عزت نفس خودشون وفادار باشن، نه به خاطر شوهر نه به خاطر زن

میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم/ که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است/ اگر در اصل دین حُبّ ست و حُب در اصل دین، بی شک/ به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است

دوستان ببخشید من اولین باره تاپیک میزارم دستم کنده

سعی میکنم سریع بگم،تا اینکه تقریبا یک سال بعد یک خانومی بودن که مطلقه بودن و من ایشون رو می شناختم خالشون زن پسرعمم هستم زنی بود که بیماری ای پیدا کرد که چندسال درگیرش بود و . ..از طرف یک حسینیه ای که اکثرا همشریها از قدیم میمدن یه اردوهای خانوادگی برگزار میشد همسر من اجتماعی و خوش صحبت هست و ارتباط خوبی با نوجوون ها برقرار میکنه و بچه ها دوس دارن ین خانوم ی پسر داشت که شوهر من دوستش داشت اما خب ما میگفتیم این توجه درست نیست جوری بود که خانوادم هم میگفتن جوری بود گاهی این پسر رو می برد می اورد حتی یکبار این خانومه داستان زندگیش رو برام گفت من چی بگم دلمم براش سوخت که در کنار مریضیش شوهرشم بهش خیانت کرده بود و جداشده بود و فکر نمیکردم که یک روزی....

تا اینکه حتی خانوادم هم ابراز نگرانی میکردن همسرم یکبار در خونشون موادغذایی برده بود درحالی که ندار نبودن من وقتی فهمیدم قبل اینکه این اتفاق ها بیفته با احترام عدم رضایتم رو از این کاراش گفته بودم مادرم یکبار بدون حضور من بهش دوستانه تذکر داده بود که با این جور کارا خودش رو در مظن دید بد قرار میده ولی آقا طلبکار بود اون موقع صدا میبرد بالا که نه و فلان ...تا اینکه پارسال یه شماره دیدم توی گوشی شوهرم زیاد پیگیر شدم دیدم بعععله شماره خانومه...و شوهر زرنگم که پیامها رو پاک میکرد اما یک بار که حموم بود دوتا پیام بود از اون شماره که یکیش گفته بود حاجی پول واریز کن  و یکی هم با این مضمون که جواب نمیدی بعدا گلگی نکنی و اینا ،رفتم خونه مامانم اینا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  6 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  5 ساعت پیش