من تو عقدم
شوهرم از یه خانواده حساس و زیادی وسواسی
خانوادم بیخیال و زیادی راحت
شوهرم همش بهش بر میخوره و این کارش بهم استرس میده
چطوری استرسم رو کم کنم
به شوهرم گفتم و داره رعایت میکنه،خانوادمم هم کمی رعایت میکنن
ولی بازم گاهی سختشونه رعایت کردن .چون ذاتشونه.
و من دچار استرس زیاد میشم که به شوهرم بر نخوره وقتهایی که اینجاس
در حدی که دستم به کارهام نمیره
کلی هم کار دارم
چی کار کنم؟
مام برعکس بودیم خانواده من حساسن خانواده اونا نه شوهرم کم کم داره خودش و با این ور جور میکنه البته منم خیلی روش کار کردم
از الان بخوای استرس بگیری و ب خودت سختی بدی ک ب ایشون بر نخوره تا اخر عمر همینیا. خونوادتو ک نمیشه عوض کنی، پس همسرت باید قبول کنه شرایطو
دوران عقد هرچی زمانش کمتر باشه بهتره
سعی کنین یه مراسم کوچیک بگیرین برین سر خونه زندگیتون
دوران عقد اگه روی خانواده ها به روی هم با بشه خیلی بده
یعنی چی شوهرت ناراحت میشه ؟ از چی ؟
همسرت اونجا مهمونه باید کنار بیاد با شرایط. حالا منظورت از حساس چیه
هیچی.هرچقدر بیشتر مراعات شوهرتو کنی ومواظب باشی بهش برنخوره،بدتر میشه وبه حساسیتش اضافه میشه.شوهرت باید سعی کنه با فامیل جدیدش کناربیاد
ازچی ناراحت میشه؟
کلا تفاوت فرهنگی به خصوص نژادی خیلی بده😞
هرکاری کنی باز یه جا میبینی اذیت میشی
همشهریته یا غریبه س؟
منم همینجور بودم
قشنگ دو سال طول کشید تا همه بهم عادت کردن
ولی کاریش نمیشه کرد
استرس نده بخودت ولی هی برا همسرت همه چی رو توضیح بده تا یواش یواش دستش بیاد
حرف اینایی هم که میگن ولش کن شوهرتو رو بهش نده و.. روهم گوش نکن چون اگ شرایط برعکس بود مطمئن باش به ماهم برمیخورد و یکسره دعوا داشتیم
ولی اگ درست رفتار کنی بعد یکی دوسال که قلق رفتارهای هم دستشون بیاد دیگ عادی میشه تا حد زیادی
با مشاوره هم مشورت کن حتما
بازم دمشون گرم رعایت میکنن تو نامزدی من نه خانوادم رعایت میکردن نه نامزدم جفتشونم زور میگفتن دیدم دارم به مرز سکته میرسم گفتم هرطور شده فقط عروسی رو بگیریم بعد محرم صفر بمونه من زنده نمیمونم با جهاز کم و عروسی ساده رفتیم سر زندگیمون راحت شدم حالا دخالتهای مادرشوهر شروع شد تا وقتی که خونمو جدا کنم تونستم زندگی مستقلم رو شروع کنم
تو دوران عقد حساسیتا زیاده سعی کن زیاد عقدنمونی واقعا سخته وزمانبر تا دو خانواده متفاوت به هم جوش بخورن
عروسی بگیر برو سر زندگیت تا پیر نشدی
