دیگه نسبت بهش کوچکترین اعتمادی ندارم و وقتی هم بهش اینارو میگم میگه اصلن برام مهم نیست و یا میگه من همینیم که هستم. میگه اتفاقاتی که افتاد همه تو گذشته بود و دیگه تکرار نمیشه ولی من بعد اونهمه کاری کرد و دروغایی که گفت نه باورش میکنم و نه بهش اعتماد دارم.
میره تو اینترنت سرچ میکنه دلنوشته برای پنجشنبه و غم عزیز از دست رفته که بزاره استوری و یا بزاره پروفایل تا نمایش بده ولی تا حالا یکبار هم نرفته بزنه یه مطلب مشاوره ای از اینترنت بگیره که خانوادمون رو درست کنه.