ببين اخه بالا ام گفتم
يه داماد دارن خيلي كم ميادو ميره
هزوقت اون مياد مادره انگار شاه اومده خونش سنگ تموم ميزاره
من خودم خيلي ادم خوش قلبيم خدا شاهده
ولي انقد موذي بازي ديدم كه حتي دوس ندارم برم خونشون ديگه
مثلا مادرش به من بي احتراميو ميكنه
بعد من كمتر ميرم خونشون يا دير به دير جلو شوهرم و پدرش بلند ميگه چه عجججب اووومدي ما گفتيم حتما قهر كردي !!!
واسه همين من مجبورم بگم به شوهرم كه چرا نميام و ناراحتم