بدترین کاری که شوهر یا خانواده ی شوهر باهاتون کرده چی بوده؟ اونایی که دلشون خونه بیاین فقط

خانواده اش بی توجهی به هزاران هنری که من دارم که در خفا از همه جای خونه ام عکس میگیرن اما توی روم ایراد های کارو فقط میگن از حسودی... رقابت شدید جاری هام با من بخاطر همه چی تحصیلات پول کار هنر مندی خانه داری سلیقه.... جادو کزدن من توسط جاری بزرگه ام 

کلا پدرمو دراوردن از تهمت و دروغ و مسخره کردن بگیر تا بی محلی و ضایع کردن تو جمع و ابراز پشیمونی از اینکه چرا منو برا پسرشون گرفتن 

کلا مادر شوهرم همیشه با تنفر نگام میکنه خودم نمیدونم چرا با اینکه هیچوقت بی احترامی نمیکنم 

خدا خودش میدونه فقط 😢

خرج عروسی ندادن انداختن گردن خودمون درصورتیکه باباش وضعش خوب بودپول داشت اما نداد من طلاهاموماشینوفروختیم خرج عروسی دادیم  الانم شوهرم پیش باباش کارمیکنه اصن پول درست حسابی بهش نمیدن و تا نصف شب براشون کارمیکنه من تنهام  توخونه 

خواهرشوهرم گفت من مثل خواهرتم هر وقت با برادرم به مشکل خوردی بگو من بیام باهاش صحبت کنم . یه بار با شوهرم بحثم شد زنگ زدم خواهرشوهرم . شوهرمم خواهرشو دید شروع کرد کُلی بازی دراوردن الکی دادو بیداد کردن خواهرشوهرم برگشت بهم فحش داد . 

هر چند خانوادم به حسابش رسیدن و بعده اون خیلللی کارا خواهرشوهرم برام انجام داد که خواهرم برام نکرد ولی هر کار میکنه از دلم بیرون نمیره . 

بهتره سلیطه و وحشی باشی تا اینکه خانومی کنی ببخشیدا ولی الان دیگه خانومی خریدار نداره سوار میشن

نه من نادیده نگرفتم چون اصلا از دلم پاک نمیشه از ذهنم نمیره فکرشو بکن منو پاگشا نکردن یه کادو یه تیکه طلا به من ندادن مثل مهمون اومدن مثل مهمون رفتن برای عروسی من لباس نو نخریدن انگار پسرشون از بهزیستی اومده بود الهی فقط جواب دل شکسته منو بدن که بدجور خوردم کردن 

خدا نگذره ازمادرشوهرایی ک ب عروسشون ظلم میکنن ،،از هر لحاض،،من خودم مادرشوهرم از بیمارستان ک زایمان کرده بودم اومد خونه لحظه ورود ب خونه اون بود برداشت گفت نخابی ها مگه چکارکردی ی وجب بچه اوردی هنر کردی کسی نیست جمت کنه خودت باید کاراتو بکنی،،ولی وقتی دخترش زایمان میکرد میرفت ده روز خونش میشست بالا سر دخترش هم تکون میخورد دخترش میگفت مادر نشینی بخاب کمرت درد میگیره کی میخاد این بچه رو بزرگ کنه بخاب مادر ،،،تا ده روز نمیزاشت دخترش تکون بخوره ،،ولی من که عروسش بودم دختر مردم براش اهمیت نداشت باهام اینجور رفتار میکرد ،،خدا ازش نگذره انشالا

خدا هیچ دختری رو گیر مادرشوهر بد نندازه 

شوهرم جلوی برادرم فحش پدر داد به من از روز اول عروسی موقع قهرها شوهرم بی تفاوت بود وتا ده ها روز نیومد منت کشی و اصلا نمیاد همچنان... توی خونه شوهر همه مریضی ها رو گرفتم از فرط اعصاب خوردی 

من برادراشوهرم حقمون رو خوردن ومن سکوت کردم

اگر مجردی ازدواج نکن من دارم حسرت یروز خونه بابامو میخورم هرروز هم با خودم میگم احمق نونت کم بود ابت کم بود برا چی خودتو اسیر کردی هرروز جنگ اعصاب دارم 

مثل من مشکل عصبی معده دستام وقتی عصبی میشم لمس میشه سردرد های عصبی اسید معدمم از فشار زیاد مریمو داغون کرده همه این مرضارو از حصو جوش تو یه سال عقد و ۶ماه زندگی گرفتم