2777
2789
عنوان

چرا انقدر پز میدید؟😅

| مشاهده متن کامل بحث + 3958 بازدید | 90 پست
هیچوق فرق این دوتارو نفهمیدم😐🤣

نیسان یکم گنده تره و آبیه فکر کنم اون کناره های پشتشم بلنده

در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۲ کاربریم به خواست خودم لغو شد خیلی دوست داشتم بازم بمونم اما اینجا کاملا وقتمو میگرفت. نمیتونستم مدیریت کنم همش اینجا بودم.این چند سال که اینجا بودم از همه کار وزندگیم افتادم ودرجا زدم..دوسه تا کاربری دیگم داشتم که اونا قبلا توسط نی نی یار تعلیق شد.سه،چهار سال توی این سایت بودم.گاهی اوقات عصبی بودم وممکنه با کسی بد برخورد کرده باشم یا حرف بدی زده باشم.امیدوارم اگه کسی بوده که از دستم عصبانی بوده وهست اگه‌مقدوره براش منو ببخشه وحلالم کنه.برای خوشبختیم، برای سلامتی وطول عمر خودم ومادرم وهمینطور واسه ازدواجم با یک ادم مناسب وابرومند وخوشبخت شدنم دعا کنید.سنم متاسفانه هی داره بالا میره وهمچنان مجردم.واسم دعا کنید.خدافظ

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

موافقم بعضی کاربر ها کاری جز پز دادن ندارن 

معمولا هم نمیتونن درک کنن کسی مشکل داشته باشه 

کاش یاد بگیریم واسه خالی کردن خودمون دیگرانو لبریز نکنیم .مشت ناراحتیامونو تو دهن کسی که مقصر نیست نزنیم 

منم یه دوستی دارم شدیدا فیسو افاده ینی میریزه ازش . توکل دانشگاه معروفه. خیلی هم زود رنج ولوس. با خودم سر اینکه بهش گفتم چرا این درسو برنداشتی یک ترم قهر بود.بعد یکی از استادیمون پیکان داشت. ما نشسته بودیم توحیاط دور هم با بچه ها این بنده خدا با ماشینش اومد. یدفه برداشت گفت خاک تو سرهرکی پیکان سوار میشه اخه چجوری زوشون میشه. ینی همه مون یه لحظه هنگ کردیم اصلا انتظار این برخوردو نداشتیم .خیلی بده خیلی این اتفاق مال اوایل ترم یکه دیگه از اونجا فهمیدیم با کی طرفیم. واقعا یه سریا عقلشون بع چشمشونه. 

بعدا وجود نداره یا الان یا هیچ وقت. ❤
خب نیسان که از وانت بهتره😅

پس ما که پراید داریم هیچ موقع نباید اینو توسایت بگیم😂ممکنه دوستان خوششون نیاد😏😂👍

یکی از رویاهام اینه که برم تو کارخونه پنیر پیتزا غلت بزنم تو پنیرا کشششش بیارم و بیرون نیام🤤😋فانتزی دیگمم این بود شوهرم رئیس کارخونه باشه منم مدیر عاملش کنه😁اینم نشد دیگه. فانتزی دیگمم این بود که شوهرم فست فودی داشته باشه و من مدام پیتزا بقولم😬 این نشد😂زندگی به کام من،کلا نشد🙃
یا بعضیا میان میگن حقوقمون انقد چطور لگذرونیم میان میگن‌نمیشه ما انقد فقط پول غذا سگوگربمونه 😐😐😐

😳😐😐😐

یکی از رویاهام اینه که برم تو کارخونه پنیر پیتزا غلت بزنم تو پنیرا کشششش بیارم و بیرون نیام🤤😋فانتزی دیگمم این بود شوهرم رئیس کارخونه باشه منم مدیر عاملش کنه😁اینم نشد دیگه. فانتزی دیگمم این بود که شوهرم فست فودی داشته باشه و من مدام پیتزا بقولم😬 این نشد😂زندگی به کام من،کلا نشد🙃
من تو یه تاپیکم قیمت خلال بادوم پرسیدم یکی عقده ای برام نوشت فقیر بدبخت من ماشینم به کل زندگی تو می ...

چه بیشعور بوده

بچه هامون ، بزودی میرن ! اونا مهمون ما هستن !بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام  و روزی از خانه ام  می رود.روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا می شود...به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا این که فرزندم به خوبی از من یاد کند؟کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟چون دانستم که او مهمان خانه من است. این باعث شد اولویتم را تغییر دهم!بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست.... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد. اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.چون می دانم....او مهمان زودگذر خانه من است.                کودک عزیزم ! امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.😍                                                                       

میز ال سی دی جهازمونو من با وانت اوردم. یادش میفتم خندم میگیره. شوهرمم کنارم اهنگ آخ برم راننده رو میخوند😂😂😂

بچه هامون ، بزودی میرن ! اونا مهمون ما هستن !بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام  و روزی از خانه ام  می رود.روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا می شود...به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا این که فرزندم به خوبی از من یاد کند؟کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟چون دانستم که او مهمان خانه من است. این باعث شد اولویتم را تغییر دهم!بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست.... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد. اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.چون می دانم....او مهمان زودگذر خانه من است.                کودک عزیزم ! امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.😍                                                                       
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز