وای تو منی یا من توام
شوهر منم اونطوره همه چیزو گم میکنه دوساله باهاشم اعصاب برام نذاشته کارت بانکی. کارت ملی. گوشی. کلید خونه. در باک ماشین ساک ورزشیش. لباساش. همه چی ک الان ب ذهنم نمیرسه
وحشتناک باهاش دعوا میکنم میگه دیگه باید باهام بسازی ا ز اول اینطور بودم دیگه من اینم و...
فک کن در خونه رو کامل باز گذاشته بود من نبودم خونه اومده بود خونه بابام. شب ساعت 12 رفتیم دیدیم صاب خونه میگه چرا بازه در. وحشت کردم گفتم دزد رفته بالا. رفتم دیدم گربه پر شدن تو خونه. هیچی نمیتونم بگم دیگه اعصابم ازش خورده. اون روز همه ی کمربنداشو گم کرده صب ساعت 7 پاشده سنجاق زده شلوارش رفته