عزيزم شرايطا و روحيات ادما باهم فرق داره ولى من از ديد خودم ميگم:
اول اينكه من از زمانى ك پسرم ب دنيا اومد هم پدر بودم هم مادر
تا تولد هفت سالگيش جريان همين بود كلا پدرى وجود نداشت.
يك ماه بعد از تولد هفت سالگيشم ك اقدام كردم برا جدايي.
چون علاوه بر خيلي اخلاق بى خودى ك دلشت(بچه ننه دهن بين ...)
خيانت هم ميكرد ب شدت اونم با دوستام و ....
برا همين من ديدم تا الان ك تنهايي بچه رو بزرگ كزدم
خونه زندگيمونم ك خودم اداره ميكنم پس از پس مستقل بودن بر ميام.
و هروقتم ب خيانتاش فك ميكنم محاله ك از طلاقم پشيمون بشم با سنجيدن همه اينا رفتم و اقدام كردم