شوهرم وقتی خواستگاری اومد خیلی خوش تیپ بود برای من تو اون سن خیلی قیافه مهم بود طی این چن سال شوهرم به حاطر عملایی که انجام داد خیلی از موهاش ریخت مخصوصا جلو کف سرش این کچلی منو نسبت بهش خیلی سرد کرده بود خودش هم خیلی غصه میخورد خلاصه پول نداشت تو این چن سال بکاره امسال یه پولی دستش اومد قسطی کاشت به خدا به هیچ کس نگفتیم که مزاحم نباشیم خودم با دو تا بچه ازش مواظبت کردم حالا بعد دو هفته مادرش میگه اخی حالا این همه ادم کچل مو میخواستی چیکار حیف پول نچ نچ میکنه میگه خودتو زخم کردی حالا زخمات خوب میشه حالا مثلا مو در میاری بعد میگه پسرم از اول همین جور پسند شد اصلا این زن یادش نمیاد پسرش اون زمان خروارها مو داشت من واسه شوهرم خیلی خوشحال بودم ولی اون نتونست ببینه همیشه همینه از اون روز واقعا دلم گرفته.....