جاریم سالی چندبار خارج و داخل و کلا دور دور بودن. خونه بنامشه ماشین 207 شوهرش براش خرید طلاهاش همیشه جدید بود میومد نشون میداد. میرفتیم مسافرت خانوادگی کارت برادرشوهرم دستش بود یعنی امون نمیداد چند دست لباس و ظرف و ظروفو اینا بار میکرد میاورد شوهرشم که یه شغل توپ و با پرستیژ داره.یعنی برادرشوهرم کلا نوکر زن و خانواده زنش بود. الان خبر بم دادن میخوان جدا شن. واقعا شوکه شدم هیچی کم نداشت چرا زندگیش داره بهم میخوره.حس میکنم تو این مدت کرونا نتونستن برن گشتو گذار بهشون فشار اومده یعنی خانومش سابقه نداشته اینقد طولانی مسافرت ندارن ☹️
ایران به خاک خسته تو سوگند،به بغض خفته دماوند😞که شوق زنده ماندن من به شادی تو خورده پیوند😞ایران اگر دل ترا شکستند،تو را به بند کینه بستند😞چه عاشقان بی نشانی که پای درد تو نشستند😞 😞😞😞😞😞😞ایران به شوق زندگی، در مرگ روئین تن شده😞مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده😞ایران پر است از عاشقان، این گنج های بیشمار😞مرزیست پر گوهر ولی، با رنج های بیشمار😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢حس ششم!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷غیرت!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷جن!!!!😷😷😷😷😷😷😷مرد خاله زنک!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷😷😷دختر بچه شوهر کرده!!!!!😷😷😷😷😷😷😷مرد بچه باز!!!!😷😷😷😷😷😷😷😷رل 😷😷😷😷😷😷😷😷کراش😷😷😷😷😷😷😷کرونا!!!!!😷😷😷😷😷
از کلمه نوکر فامیل زن خوشم نیومد چون همسرم خیلی احترام میزاره برا خانوادم همچنین خانواده خودم ولی فامیلای خودش واقعا چش دیدن ندارن اونام همین حرفو میزنن درصورتی ک احترام احترام میاره
واقعا جای من بود چیکار میکرد شوهرم اصلا موقعیت اونو نداره کلا همش بی پول بودیم شوهرم اونقد عصبیه هم ...
عزیزم ما که از اتاق خوابو زندگیه خصوصیشون خبر نداریم گاهی وقتا تو زندگیایه مشکل دار یه ناراحتیه کوچیک فقط بهونه ای میشه برای جدا شدن
کاربری چهارم هفده سال پیش بین خرید گوشی لمسی که تازه مد شده بودو تختخواب من تخت خوابو انتخاب کردم چون دلم زندگی و عشق و دوست داشتن میخواست ،نه کامپیوترو دوست داشتم نه گوشی نه بلوتوث نه کلیپ نه عکس نه فیلم ، من مجازی رو نمیخواستم من واقعیتو با خوبیها دوست داشتم چون احساسی و واابسته بودم اما ده سال بعد بالاخره دوتایی با چه شوقی گوشی خریدیم، با اومدن تلگرام ، واتساپ و اینستاااااا تو باخیانتات ذاته واقعیتو نشون دادی، حس کردم ، باور کردم بعد ازون سرو صدا ها و دعواهایه شدید تحقیر شدم خورد شدم، حس کردم بازی خوردم، بچه رو وسیله زجرکش کردن من کردی به خاطر بچم باید شاد بودم و میخندیدم و زندگی میکردم دو سال طول کشید تا سرپا شدم اما شما رو از توی خونه ی دلم و قلبم انداختم بیرون، گذشت تا امروز من زنی شدم مستقل محکم و قوی ،سخت بود اما تونستم ، همه ی برنامه هایه موبایلو یاد گرفتم اما درست ازش استفاده میکنم به شما بارها گفته ام برو همه ی پولها و اموال را هم بردار فقط برو بزار یه صبح که بلند میشم شمارو نبینم و از ته دل دوباره بخندم مگر چند بار زندگی میکنم اما شما مرا رها نمیکنی باشه این نیز بگذرد، میدانم گوشیم راپنهانی برمیداری حرفایه دلم را میخوانی پس بخون شما جوونیه منو به لجن کشیدین قطعا اگر عمرمن به این دنیا باشد پیری شما را به لجن خواهم کشید ، اما بدون شاید هیچ کس به اندازه ی من از اومدن فضایه مجازی خوش حال نیست زندگی را به کامم زهر مار کردی اما بهتر ازین بود که تو پیری میفهمیدم بهم خیانت کردی و اتش میگرفتم و کاری از دستم بر نمیامد پس خدایا بازم شکرت الان حداقل احساسم بزرگ ترین سرمایه ام را خرجت نمی کنم ارزوی بوسیدن و دوست داشتنت را تا ابد به دلت خواهم گذاشت 💏 💑 خانومی که امضامو میخونی من راز دلمو فقط برا این نوشتم که گذشتم یادم نره و از یه سوراخ ده بار گزیده نشم ،پس ممنون میشم که به خاطر امضام منو لایک نکنین و سوال نپرسین چون دوست ندارم هر روز برام یاداوری بشه🌹