نامزد سابق من ٣٤ سالش بود حقوق بالايى داشت
يه خونه كلنگى و يه ماشينم داشت
همشم آه و ناله ميكرد كه هيچى ندارم
كه براى من خرج نكنه خدا از دوستاش نگذره كه پُرش ميكردن ميگفتن به زن بايد بگى هيچى ندارم
حتى يه كتابم مجبورم ميكرد خودم بخرم كه اون نخره
منم دست خودم نبود از آدم خسيس بدم مياد
جدا شدم ازش...