وقتی یه چیزی میدین به کسی چجوری پس میگیرین

سیبزندگی

عضویت: 1398/12/05

تعداد پست: 5963

😐جای دادنمون خراب شده دیگه

نمیدیم راحت 😐😑😅جدی

😐😐😐حرفی نیست وقتی گوش شنوایی هم نیست

1399/03/21

|

02:53

0 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16115

با زووور

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/03/21

|

02:53

0 نفر لایک کرده اند ...

باقلوام

عضویت: 1399/03/11

تعداد پست: 1554

دکوری رو قرض میدن مگه!

من خیلی غصه دارم..هیچ مونسی ندارم...تو آسمون ستارس حتی اونم ندارم 😭

1399/03/21

|

02:53

0 نفر لایک کرده اند ...

شادی۶۴۰

عضویت: 1399/02/22

تعداد پست: 2560

دکوری رو دیگه نشنیدم قرض بدن

1399/03/21

|

02:54

1 نفر لایک کرده اند ...

afrudit

عضویت: 1397/07/12

تعداد پست: 15750

من چون اطرافیانمو میشناسم که چیزی ببرن پس نمیارن هروقت چیزی میخوان با کمال ادب و احترام میگم نمیشه بدم بهشون

اما شما بی رو دروایسی بگو فلان چیزو اگر نیاز ندارید ببرمش نیازش دارم

1399/03/21

|

02:54

0 نفر لایک کرده اند ...

ستاره_جوزا

مدیر استارتر

عضویت: 1399/03/20

تعداد پست: 41

با زووور

میدونی سوغات مامانم بود واسم منم خر شدم بهش دادم حالا چینده تو ویتیرنش حالا چیکا کنم

1399/03/21

|

02:54

1 نفر لایک کرده اند ...

ستاره_جوزا

مدیر استارتر

عضویت: 1399/03/20

تعداد پست: 41

دکوری رو دیگه نشنیدم قرض بدن

موقعا اسباب کشیم بود خونم کوچک بود اونم همون موقعه سر رسید چشش افتاد به اونا منم گفتم مامان من که لازم ندارم فعلا شما ببرید

1399/03/21

|

02:56

0 نفر لایک کرده اند ...

شادی۶۴۰

عضویت: 1399/02/22

تعداد پست: 2560

موقعا اسباب کشیم بود خونم کوچک بود اونم همون موقعه سر رسید چشش افتاد به اونا منم گفتم مامان من که لا ...

دیگه پس نمیده بیخیال شو بگی هم ناراحت میشه

1399/03/21

|

02:57

1 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16115

موقعا اسباب کشیم بود خونم کوچک بود اونم همون موقعه سر رسید چشش افتاد به اونا منم گفتم مامان من که لا ...

دیگه خودت گفتی کارو خراب کردی🤦🏻‍♀

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/03/21

|

02:57

0 نفر لایک کرده اند ...