ممنون عزیزم بابت دلسوزی ومهربونیت واینکه چقدر قشنگ همه جنبه هاشو بررسی میکنی و بی تفاوت نیستی و یه چیزی رو چشم بسته قبول نمیکنی یا رد نمیکنی
قرار نیست همه مسئولیت ها بیوفته رو دوش مامانا فقط یک سری مامانا مسئولیت های سنگین تری دارن تو اگه بچت تو دوسالگی بتونه بخونه حاضری تو سن ۷سالگی اجازه بدی بره مدرسه تا الفبارو بهش آموزش بدن؟
کاری به دختر خودم ندارم اما اگه بخوام به وجدانم رجوع کنم حس میکنم فرشته های نازی که تازه میخوان خوندن رو یاد بگیرن سرخورده میشن هم فرشته ناز من خسته کننده میشه براش:)
یه جمله قشنگ گفتی آخ که به دلم نشست گفتی بچه چیزی رو که تجربه کنه یادش نمیره
بخاطر همینه که اصلا هوم اسکول رو دوس دارم چون به جای نشستن پشت میزای بی روح چوبی و یاد گرفتن راجب درختا وحشرات و... میتونه توی دل طبیعت بازی کنه و لذت ببره و راجب خیلی چیزا یاد بگیره حتی بیشتر از مدرسه!
برای من اصلا نمره امتحانش مهم نیست این آزمونای مسخره بمونه واسه خودشون:) (اینو داری از قلم یه فرد تحصیل کرده میخونی که تو دوران مدرسش سر ۲۵صدم نمره که کم میاورد گریه و زااااااری به راه مینداخت:)
انسانهارو نمیشه که هیچ وقت هیچ کس نمیتونه بشناسه دغدغه چندان مهمی نیست! تازه مدرسه خونگی به معنای قرنطینه خونگی نیست بلکه به معنای تعاملات بیشتر و لذت بخش با دیگران هستش؛)
سیستم آموزش مدارس قدیمی و کهنه شده الان روش های نوینی پدید اومده که نتیجه های جالبی به وجود آورده!!!!!
بچه های باهوش تر شادتر داناتر و....