سلام
همسر من ۴تا خواهر داره
خواهر اخری ۷اسفند بچش به دنیا اومد
زنگ زدیم تو همون بیمارستان تبریک گفتیم و ...
من خداییش کاری تدارم بهشون تازه دوتا کوچیکا رو خیلی دوستشون دارم واقعا .اوایل کرونا بود ما هم به خاطر شغل همسرم سفر کاری هستیم از بهمن ماه.وقتی برگشتیم هم اوج کرونا بود ما نوشهر بودیم .زنگ زدیم عیدو تبریک بگیم که گفتن ما قرنطینه هستیم.خواهرشوهر تازه زایمان کرده ام هم اونجا بود.خلاصه هفته ی پیش که همسرم بعد ۱ماه دقیقا از ماموریت اومد خواستیم بریم دیدن نوزاد.که خواهر شوهرم خونه خودش نبود خونه مادرشوهرم بود.گفتیم پس میایم اونجا.من براش پتو گلبافت نوجوان گرفته بودم. رفتیم اونجا پدرشوهرم یه جوری مارو سکه یه پول کرد که خدا فقط بدونه. من و پسرم رفتیم جلو دست بدیم سلام بدیم دستمونو نگرفت 🥺😭😭😭😭😭فقط یه کلمه گفت سلام بعد از ۴ماه همو میدیدیم.یعنی تا اخر شب خداشاهده روی من و پسر و شوهرمو ندید.من داروی اعصاب میخورم افسردگی دارم.یعنی با رفتارش داغونم کرد.اخه اصلا من دقیقا نمیدونم چرا به چه گناهی.یعنی پسرمن تا اخر شب اونهمه شیرین زبونی کرد سر بلند نکرد.روشو نگاه کنه.وای خدایا دارم دیونه میشم.بچه ی ۶ساله.اخر شب پسرم رفت گفت اینقدر گوشی نگاه نکن همش سرت تو گوشیته.کور میشی .باز جوابشو نداد.۶۷سالشه ولی هنوز نمیدونه مهمون حرمت داره.از پسرت ناراحتی به عروس و نوه ات چه ربطی داره.من مهمان بودم😭.یعنی داغونم کرد.
بارها و بارها تو این ۱۱سال اینکارا رو کرده همیشه هم دهنمو بستم.دیگه نمیتونم تو تاپیکام کاری که با پدرم هم کرد هست.چیکار کنم
با خودم عهد کردم قدم نذارم دیگه اونجا.میخواستم فرداش به مادرشوهرم زنگ بزنم بگم که واقعا متاسفم براش.بچه ی منو نگاه نکرد.پسرم فرداش گفت من باباجونو دوست ندارم با من بازی نکرداصلا.