2777
2789

شاید خیلی از چیزایی که میگم برا شما ملموس نباشه و نتونید در کم کنید 

ولی برا یک چیزی که در روند کار کرد من تو زندگی تغییری ایجاد نکرده و از خیلیا هم جلوتر بودم، فقط بخاطر مسایل ظاهری جامعه این همه تحقیر بشم خیلی سخته

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دو ماه بعد از اینکه جدا شدیم خبر نامزدیشو شنیدم...

کاش آزار من بع همینجا ختم میشد...

من موندم و ی شکست عمیق  تو زندگیم، آدمی که زندگیش بخاطر سرنوشتی که بهش محکوم شده بود یک عمر تباه شده و ارزوهاش به باد فنا رفتن ، بخاطر کارای بی اهمیتی که ناخواسته نتونسته بود انجام بده تحقیر و سرزنش شده، بخاطر فریب خوردن زیرکانه از آدمی پایین تر از خودت، حرفایی که همیشه تو دلم موند و نتونستم به کسی توضیح بدم چرا اینطور بود...

این آقا هم دو ماه بعد خیلی راحت با یکی دیگه نامزد کرد 

منم تا ی مدت طولانی افسردگی شدید داشتم  تا اینکه سعی کردم خیلی چیزا رو بازم مث همیشه بپذیرم....


پسر خالتون خییلی احمق بوده و دهن بین همون بهترررر رفته ان شا الله بایکی خییلی بهتر اون ازدواج میکنی  تا دهنشون باز بمونه 

عزیزی که امضامو میخونی لطفااا  برا آرامش و دلخوشیم دعا کن ❤️ممنونم 
اجازه بدید تایپ میکنم میفرستم ببخشید از قبل تایپ نکردیم 

چقدر تو شبیه منی خداااااااا

منم بچه بودم تصادف کردم پام کاملا له شد . یه انگشت پامو کامل قطع کردن بقیه پام زشتو بزرگو قلمبه نشون میده ولی تو راه رفتن کوچکترین مشکلی برام پیش نیومد .همیشه جوراب ضخیم میپوشم. لیسانمو گرفتم کلی از همکلاسی هام خواستگارم بودن بخدا قسم حتی یکیشون برام رگ دستش رو زد. اما من بخاطر این مشکلم روم نمیشد پام رو ببینه. خلاصه گذشت تا پسر عمه بابام اومد خواستگاریم یه پسر موجه خوشتیپ و باکلاسو با تحصیلات از خودم بالاتر  بقرآن قسم سه بار جواب رد  دادم چون جریان پام رو نمیدونستن فقط شنیده بودن تصادفی داشتم در ایام کودکیم. من دوسنداشتم اصلا بیان خواستگاری خلاصه قسمت و تقدیرم باعث شد اومدن خواستگاریم و الان چهارساله باهم زندگی میکنیم و یه پسر دوسالو نیم داریم و خداییش یکبارم ب پام توجه نکرده همون جور مثل روز خواستگاریمه رفتارش تغییری نکرده. اما من با خوانوادش مشکل دارم و روحمو عذاب میدن مخصوصا جاریم

پسر خالتون خییلی احمق بوده و دهن بین همون بهترررر رفته ان شا الله بایکی خییلی بهتر اون ازدواج میکنی ...

متاسفانه من با وجود اینکه خیلی از اون سر ترم ولی بخاطر این مشکلم این امکان برام نبوده 

اون چند ساله ازدواج کرده بچه داره خیلیم خوشحاله و اگر جایی منو ببینه خودش و خانومش میخوان اینو توی چشم من کنن، بخاطر همین من چندساله تو مراسمات فامیلی شرکت نمیکنم تا اینا رو نبینم

فکر کنید به من بد کردن، خجالت که نمیشه هیچی تازه قصد آزارمم دارن

حتی شنیدم که گفتن باید اینقدر بمونه تا موهاش عین دندوناش سفید شه و حال و روزشو ببینین


خودش هیچ امتیازی نداره جز اینکه پدرش وضعش خوب بود تونستن با ظاهرسازی و پول براش خونه زندگی بسازن و زن بگیرن

البته اینم بگم که درگیر اعتیاد هم بودن که گویا ترک کردن

منم لایک کن.بقیشو زودتر بزار عزیزم.فدا سررت قسمتت نبوده عزیزم

این آدم اصلا برام مهم نیس

حتی یاد رفتاراش میفتم حالم از خودم و تصمیمم بهم میخوره که چرا این آدم رو به زندگیم راه دادم و چرا خودتم بینی داشتم

بهر حال شاید خدا قسمت زندگی منو تنهایی قرار داده بود

دوستای گلم الان فقط تنها غصه زندگیم اینه که آدمی مث من که تو زندگیش اینقدر تلاش کرده و انسانیت براش مهم بوده عاقبت زندگیش ایت بشه و آدمی مث اون بخاطر ظواهر دنیا و پول بدون هیچ تلاش و لیاقتی روز به روز خوشبخت بشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز