سلام بچه ها، تو بازار بزرگ یه عطاری هست که خیلی شلوغه، یه سمتش آب میوه فروشیه، فروشندش یه آقای جوون موبلندی هست که یه کلاه نخی بعضی وقتا سرش میزاره، میدونید اسم و شماره تلفن عطاریش چنده؟
من مجردم یه دختر مجرد نمیتونه بچه داشته باشه مریم مقدس که نیستم انگشتی که درد نمیکنرو گزارش نمیزنن طرف دماغش قد بادمجون کشک بادمجونه استوری میزاره خدایا مرسی بابت اینهمه زیبایی چش حسودا کور پولی که ازم گرفده بودی۳ سال پیش خوردی پس نِدادی الان با اون ۵۰ هزار تومن الان جوراب نوک سوزنیم نمیتونم بخرم پولِمو دادی دادی نِدادی طرفم نِیا نِیا وگرنه جرد میدم نون و پنیر و گِووجه پست میزارم به تَو چه عاشق تاپیکای جنجالی دیدی تگم کن عین جن بو داده میام هرکی با اول اسمم تو تاپیکام مشکل داره نِیاد نِیا مگه شلواردو گرفدم التماسد کردم که بیای تو تاپیکم عرض اندام کنی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم
بلند بلند بخند بدون اجازه ی هیشکی تو شهر بچرخ چون خانومی صداتو نبر هر حرف داری تو جمع بزنو لااقل خودت هوای خودتو داشته باش از کمد درار اون کفشتو که پاشنه داشت برو جلو آینه به خودت برس اون دختر سرحال قدیمو راش بنداز
نه گلم، الان تهران نیستم، ولی همیشه از این عطاری خرید میکردم میخواستم ببینم اگر کسی شمارش رو داره بهم بده شاید عطاریه پستی برام بفرسته، تازه یه عطاری هم تو شابدالعظیم میشناختم خوب شد آدرس اونو ندادم