سلام ما وضعیت شهرمون سفید
ولی اینطور ک شنیدم شیراز قرمزه داماد شوهرم اینا ک میشه شوهر ابجیش بخاطر بیماریش باید بره شیراز احتمالا بیهوششم میکنن اونجا برا همین از شوهرم خواست ک بره همراهش برا رانندگی منم کلی گریه کردم ک نباید بره اونجا الوده میشه شوهرمم اصلا اهل رعایت و ماسک و اینجور چیزا نیست اونجام ک باید صد تا مطب و بیمارستان عوض کنن واسه عمل و اینجور وچیزا الان عذاب وجدان گرفتم کار بدی کردم
منم امروز اعصابم خیلی خراب شده
از شدت عصبانیت قلبم و دست چپم درد میکنه دستم چنگ شده
انگار یکی نشسته روم میخواد خفم کنه
شما کار نکردی شوهرت کار بدی کرد خواهرشو تو این موقعیت تنها گذاشت واقعا برادرا بعد ازدواج تبدیل به موجودات بی خیری میشن
منفی بافی نکن ب هودت تلقین کن که اتفاق بدی نمیوفته حتمن نمیوفته
کار بدی نکردی خود دامادشون کسیو نداره ک باهاش بره!؟ شوهر توام خانواده خودشو داره دوراز جون چیزیش بشه خاهرشوهرت میاد داداششو ترو خشک کنه تازه هیچکسم نباید پیشش بمونه
خب دیگه همین ی داداش ک نیست از بقیشون توقع کنن توام نگران شوهرتی مطمعنا غیر معقول نیس کارت دوستم طبیعیه ک تواین اوضاع نگران شوهرت باشی اونم تو محیط بد بیمارستان میگی شوهرتم ک اهل رعایت نیس دوراز جون اگر الوده بشه بقیه هم دچارش میشن وگرنه اگه کمک دیگه از دستتون برمیومد حتما انجام میدادین انشااله خدا دامادشونم شفا بده💕
