این مشکل دوستمه لطفا راهنمایی کنید
بعد یک سال ک پسر عمم دنبالم بود بلاخره کم اورد و باهم دوست شدیم میگفت از بچگی دوستم داشته..ی بار منو رسوند دانشگاه ..دانشگاهم ی شهر با فاصله 8ساعته از شهر خودم بودم تو راه ی دفعه بهم گفت چ فکری کردی با من اومدی نترسیدی بلایی سرت بیارم کلی بهم برخورد و بماند ک چقد اصرار داشت باهاش برم بهش گفتم من دختری نیستم ک اجازه بدم کسی بخاد هر غلطی میخاد بکنه...خلاصه منو رسوند وگفت خاستی برگردی بهم بگو