حموم بودم عصری ، لباسامو در آوردم ، رفتم زیر دوش ، کبودیای روی بدنم حسابی خودنمایی میکردن ...
داشتم توی آینه نگاه میکردم ، پشت سرم وایساده بود و با پوزخند به کبودیای بدنم زل زده بود .
یه لحظه بهم حمله کرد ، درد شدیدی توی تنم پیچید و بعدش کلی خون بالا آوردم .
مامانم گفت تا یه ساعت دیگه میریم بیمارستان .
نمیدونم چیکار کرد ، چرا خون بالا آوردم ؟؟؟