2777
2789

وقتی بچه بودم تا سن ۱۵سالگی مامانم کتک میزد 

بداخلاق بود داد میزد 

زیاد محبت نمیکرد 

یه جورایی زمخت بود 

الان منم مثل اونم 

هرچقدر خودمو کنترل میکنم نمیشه 

سرپسرم داد میزنم 

خیلی وقتا بداخلاقم و میزنمش بعد عذاب وجدان منو میکشه که چرا اینجوری کردم و میشینم گریه میکنم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من وقتی عصبانی میشه ساکت میشینم فقط تا تموم شه .

یک کلمه هم نمیگم .

خصوصا مواقعی که داره دعوام میکنه .البته مامانم خیلی مهربونه .خدا حفظش کنه .ولی گاهی مجبوره.

همیشه بهم میگه ...چقدر خوبه وقتی دعوات میکنم ج نمیدی


 کاربر قدیمی ام ( دختر شیک)ممنون از توجه شما دوست عزیز 

اره ادم بشدت سردی هستم و  هیچوقت نتونستم بادیگران   رابطه اجتناعی بر قرار کنم     یا محل کارم دوست باشم خیلی رسمی ام  

دوستداشتم دختر  مهربونی بودم ازایناکه زبون میریزن 


ولی کانلا سرد سرد برخورد میکنم 


مادرم ویزگی  شمارو داشت کتک میزد و.‌.

من حال کسی رو که ناخواسته باردار شده و کلی غصه میخوره نمیفهمم همونطور که اون حال من برای به آغوش کشیدن بچه ای که نمیخوادش دارم رو نمیفهمه....اون غصه میخوره چون برای لحظه های نبود بچه دنیایی ساخته همونطور که من برای بودن بچه دنیاهامو می سازم...یه روز دیر شدن موعد پریودی برای اونا معنی گرفتاری و اضطرابه اما برای من پر از تخیل و رویاست...اون با دیدن اولین قطره خون خوشحال میشه و من کاخ آرزوهام نابود میشه...دلم میخواست برای بچه ام یه مادر جوون باشم اما دست تقدیر قوی تر از آرزوهای منه...قدرت جنگیدن با تقدیر رو ندارم...تسلیمم...مجبورم که تسلیم باشم...😢برای آروم کردنم نگو خوشحال باش که بچه نداری و راحتی...آروم نمیشم عذاب میکشم، اگه نبود این نعمت راحتی داشت پس چرا دل من  آشوبه؟؟؟ دلم میخاد بوی تن بچه امو استشمام کنم،دلم میخاد بغلش کنم و لبهامو ساعتها روی گونه ی نرمش بذارم، دلم میخاد لحظه هام پر بشه از دغدغه ی شستن شلوار کوچولوی نی نیم😍، دلم پر میکشه واسه بازی نی نیم با بابای مهربونش، واسه اولین روز مدرسه اش، واسه قد کشیدنش، واسه کت و شلوار دامادیش و لباس سفید عروسیش، من هر روز با دنیایی که تو در واقعیت داری در رویاهام زندگی میکنم، ...لحظه هایی که برای تو گذراست برای من آرزوست...پس برام دعا کن تا خدا  اگه مصلحت میدونه یه کوچولوی سالم  بزاره تو دلم🤗👨‍👩‍👧💔❤

من افسردگی مامانم روم تاثیر گذاشته، منم افسرده شدم

مهدی جان⁦❤️⁩هر روز برای آمدنت دعا میکنیم و برای نیامدنت کارهای زیادی...😔به امید روزی که همه ی پیامک های جهان این باشد:مهدی فاطمه آمد.😍

مامانه منم خیلی با کمربند کتکم میزد اونم بی دلیل ، منم تا راهنمایی تو سری خور بودم ولی بعدش خیلی خشن شدم الانم که میگم چرا اینطوری میکردی می‌گفت شغلمو دوست نداشتم رو تو خالی میکردم😞

مثل شهلا در رگهای احمد ذوقی🍃🥀

همین اتفاق برای منم افتاده کنترلی روی اعصابم ندارم برای همین تصمیم گرفتم هیچ وقت ازدواج نکنم

" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... "  (سهراب سپهری)

میزد تو سرم بهم توهین میکرد

هنوزم گاهی میکنه مثلا میگه زیاد حرف نزن خیلی حرف میزنی

تیکر هدفمه حامله نیستم.تویی که داری این امضا رو میبینی...آره خود تو   یه لبخند گشاد بزن اینجوری  آفرین الاان خوشگل شدی   دیگه نشینی غصه بخوریا همه چی درست میشه...   

من از جفت پدر و مادر کتک خوردم و تحقیر شدم

خیلی در هم شکسته ام

تیکر هدفمه حامله نیستم.تویی که داری این امضا رو میبینی...آره خود تو   یه لبخند گشاد بزن اینجوری  آفرین الاان خوشگل شدی   دیگه نشینی غصه بخوریا همه چی درست میشه...   
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز