2777
2789
عنوان

ترس

341 بازدید | 18 پست

سلام دوستان هفته ی 35 بارداری هستم ساعت هفت صبح توی اوج خواب بودم ک با صدای وحشتناک رعد و برق ک کل خونه و شیشه های خونمونو لرزون پریدم فقط داد زدم مامان مامان اون لحضه هیچی حالیم نبود صدام کلفت شده بود اصلا مثل لال ها صدا میزدم چشمام اول سیاهی دید بعد همسرم ک بغلم کرده بود و میگف هیچی نیس خلاصه اینکه بدجوری ترسیدم الانم اومدم خونه مادر شوهرم تو خونه میترسم تنها باشم چیکار کنم؟

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

همونجا بمون تا رعد و برق تموم بشه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

تو ترسیدی من زهر ترک شدم 

فقط منتظر یه اتفاق از جانب خدا بودم

خدایا تو فقط نظر کنی به من کافیه 🌈❤️. یه دختر دارم شاه نداره 🩷🩷💖 👧🏻.   سپاس یزدان دختر ایرانیم ،از نژاد تیره ساسانی ام ، به کوروش به آرش به جمشید قسم ، به نقش و نگار تخت جمشید قسم ، یگانه پرستم ، اهورایی ام ، ز بد گوره های جهان عاری ام ،به کردار و پندار نیکومندم ، شاه ایران دختر کوروش منم 

منم تو بارداریم با رعد و برق پریدم از خواب و جیغ زدم و بعدش افتادم به خونریزی سریع 

ولی شما نیوفتادی پس مشکلی نیست آرامش خودتو حفظ کن تا بچتم آروم باشه 

این یکی دو روز بمون خونه مادرشوهرت تا هوا دوباره خوب بشه

همونجا بمون تا رعد و برق تموم بشه

فکنم پنجمین تاپیک رعد و برقه که ما دوتا توش بودیم.. منم که تو همه جا فقط بلدم بنویسم(منم گرخیدم) 😆😆😆

قد168.وزن اولیه94کیلو❌وزن فعلی 67 ❌وزن هدف ۶۰کیلو💪💪💪من میتوانم💪💪💪

کجا رعد و برق زده؟

تیکر هدفمه حامله نیستم.تویی که داری این امضا رو میبینی...آره خود تو   یه لبخند گشاد بزن اینجوری  آفرین الاان خوشگل شدی   دیگه نشینی غصه بخوریا همه چی درست میشه...   

[QUOTE=137606829]فکنم پنجمین تاپیک رعد و برقه که ما دوتا توش بودیم.. منم که تو همه جا فقط بلدم بنویسم(منم گرخیدم) 😆 ...[/QUO

بخدا خواستم بگم چقدر تاپیک رعد و برق میزنید ترسیدم بهم بگن چقدر گیر میدی😐

یه کاربرا چند دقیقه پیش بهم گفت چرا اینقدر به همه گیر میدی😶🤦🏻‍♀️

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792