2777
2789
عنوان

اندکی اشک و آه

19 بازدید | 0 پست

پدربزرگم وقتی عمرش را داد ب شما بیشتر از۸۰سالش بود.ـ.ـ

همه ی سالهای بچگیم ک با موهای طلایی و قارچی میدویدم و میپریدم سکوتش را میدیدم ،هیچ حرفی نمیزد سااااکت گاهی اصلا ب چیزی نگاه هم نمیکرد 

الان میدونم ک همه ی سالها اون بار یتیمی تنهایی و بی کسی را رو دوشش داشت چیزی ک صداش را بسته بود قلبش بود ک تنها و اروم میتپید 

اون ساکت و ساکت و ساکت بود تا یکروز اروم توی اون اتاق کناری ساکت ساکت چشمهاش را بست و رفت 

همه ی این روزها ک اینجا تنها نشستم و ب تنهایی خودم فکر میکنم میبینم منم چقدر ساکتم

کاش شعله بودم ،کاش فریاد 

چقدر سنگینه بار تنهایی ،بی مهری یتیمی💔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

خانومای مستقل

rango1 | 44 ثانیه پیش

احساس سوزش

zahra11z | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز