سلام امروز بعد ۱۲روز اومدم خاطرات زایمانمو بنویسم و تجربه ای واسه دیگران شه
چون میخواستم طبیعی زایمان کنم
دوران بارداری ورزش انجام میدادم و گهگاهی پیاده روی از هفته ۳۶(چون کرونا بود نمیرفتم بیرون)اما ورزشو فراموش نمی کردم،ورزش های لگنی البته و بشین پاشو باپای باز بصورت دست شویی از هفته ۳۸هم دمنوش شوید میخوردم تاهفته ۳۹ بعد قطعش کردم
واسه بیمارستان استرس نداشتم فقط میخواستم جای باشه ک بیمار کرونایی نداشته باشه و چون زایمان طبیعی میخواستم دنبال بیمارستان خصوصی نبودم و البته تو دوران بارداری ذره ای استرس نداشتم و بیخیال فک کردن ب روز زایمان بودم
یه هفته قبل زایمان بود ک شوهرم رفت شهر دیگه بخاطر مریضی پدرش و من با خانواده شوهرم موندم ،خیلی ناراحت بودم دوس داشتم شوهرم پیشم باشه همش میترسیدم دردام شروع بشه ،قبل اون آرزو میکردم زودتر بچمو بگیرم اما حالا ک شوهرم نبود دوس داشتم تا ۴۱هفته هم طول بکشه
دکتر ۴۰هفتگی رو ۱۸ اردیبهشت زده بود اما از اونجای ک میگفتن بچه اول ۴۱هفته بدنیا میاد بیخیال بودم ،۱۴ماه بود ک از بهداشت زنگ زدن ک وقت زایمانمه ،خودم ک میدونستم نیست اما همسرم گیر داد ک برو منم گفتم استرس نگیره رفتم بیمارستان مهدیه اونا هم گفتن تا دردت شروع نشده نیا ،منم خوشحال برگشتم و از ۱۶ام شروع ب خوردن شوید کردم دوباره ،شبا میرفتم یوتیوب وفیلم زایمان طبیعی میدیدم ک آشنای داشته باشم چون بچه اولمه
شب ۱۷ بود ک با شوهرم چت میکردم ،بچه مدادم تکون میخورد تکونا جوری شد ک شکمم مث موج دریا شده بود ،،اینم بگم از یه ماه قبل زایمان درد داشتم شبا اما بیخیال میشدم چون پس دردای زایمان بود ،خلاصه شب ۱۷ ام فقط تکون میخورد و درکمال تعجب هیچ دردی نداشتم انگار ن انگار باردار بودم