اره عزیزم واقعا من بچمو بردم خونه اونا هرچقدر مامانم گفت تا ۴۰روز نباید ببری جایی گفتم وا ول کن خرافاته این حرفا چیه بچم دقیقا ی ماهش بود فک کنم اول بردمش بهداشت سالم سالم بودش وزنشم خیلی خوبو عالی بود ن اذیت کن بود ن گریه ای ن لجباز خلاصه حماقت کردمو بردمش اونجا اوناام خونشون خیلی سنگینه چند بار بختک افتاده بود روی خالم کلا سنگین بود خونشون بعد خالم ۶ ۷ سال بود ک اقدام میکرد واسه بارداری اما نمیشد سر قضیه بختکم رفته بودن پیش دعانویس گفته بود چله روت افتاده و اینا خلاصه چله افتاد رو بچه من و از همون روز بدبختیام شروع شد تو دوماهگی ک اصلا داشتم از دست میدادمش تمام مریضیا همه چی افتاد رو طفلکم سنگین شده بود شبا جیغ میکشید چجور تا زد و خالم گفت حامله ام بچشم پسر دقیقا بعد ،امانم گفت ک چله خاله افتاده رو اینو بابام رفت پیش ی سرکتاب باز کن گفت اره چله افتاده رو بچه برو پیش فلانی چله ببره بعد ک اون کارو کرد بچه خیی بهتر شد دیگه خواب ندید جیغ نکشید مشکلاتش حل شد جالب میدونی کجاست ک خالم بچه خودشو تا دوماه اصلا از در بیرون نبرد انگار ک خودش میدونست چخبره