پسر کوچیکم اول شهریور چهار سالش تموم میشه تا الان خیلی کم حرف میزنه در حد چند کلمه ی ساده (بیشتر از ۵ کلمه نمیگه) چند وقته که موقعی که میخواد منو صدا کنه بهم میگه بابا در حالیکه قبلا مامان میگفت هر چی بهش میگم منو مامان صدا کنه اصلا توجه نمی کنه وقتی ازش میخوام یه چیزی بگه اصلا دهنشو باز نمی کنه فقط لبخند میزنه. با این حال بعضی دستور های ساده مثل در رو ببند بیا غذا بخور بریم دستتو بشورم رو متوجه میشه. قرار بود گفتار درمانی رو براش شروع کنیم که این وضعیت قرنطینه پیش اومد.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دختر من تا اوایل سه سالگی اینجوری بود.مرداد ۴سالش میشه.
بعضی وقتا گیج میزنه.ولی در کل راضی ام نسبت به پارسالش
شوهر من مُرده💛💛💛این بار اولی نبود،که توی قلب من میمرد ،اون با نگاهای عجیب کفر منو درمیاورد،هرز میپرید من کشتمش،در فکر کشتن کشتمش،من اون بد لعنتی رو در عشق و نفرت کشتمش،👈شوهرم تو قلب من مرده یعنی خودم کشتمش،امیدوارم خیلی زود واقعا بمیره👉من خیلی آرزو ها داشتم ارزوی داشتن یه زندگی آروم یه خانواده خوشبخت اینکه تو خونمون باهم پشت به پشت با مشکلات روبرو بشیم.آرزوی شنیدن جمله نگران نباش تا ته دنیا باهاتم😔آرزوی داشتن دوتا بچه یکی دختر یکی پسر که تو خونمون همیشع صدای خندشون باشه.وقتی شوهرم از سر کار میومد باخنده بریم استقبالش .صدای خوشیمون به آسمون برسه.اما نشد....شوهرم دلش بامن نبود...وقتی من با گریه تو بغلش میگفتم عاشقم باش...اونو تو بغلش میگرفت و میگف بدون تو میمیرم تو عشق منی😢😢😢...وقتی واسه آیندمون خیالپردازی میکردم اونم تو فکر این بود چجوری میتونه اونو دیوونه خودش بکنه ....حالا من موندم و آرزوهایی که شاید دیگه نشه بهشون رسید.منم یه زن جوون با آرزوی یه زندگی معمولی............
دیگه با رعایت بهداشت گفتاردرمانیشو شروع کن دیر میشه
اگر در تاپیکی نظرات بیجا و غیرمنطقی به کامنت من دادین و پاسخی دریافت نکردین دیگه بدونین ارزش خودتون و نظرتتون در چه حد پایین بوده. پس احترام خودتونو نگه دارین.باتشکر
نگران نباش خودت باهاش حرف بزن.بخاطر اینکه کلمه ی بابا براش راحتتره میگه.هروقت به شما بابا گفت اصلا جواب نده که مجبور بشه مامان بگه.داداش کوچیکه منم خیلی دیر زبون باز کرد.الان هفده سالشه ماشاالله بلبلیه برای خودش
فقط وقتایی که سر حوصله س باهاش کلمه های ساده رو کار کن وقتی گفت خیلی تشویقش کنید که اونم ذوق کنه و بیشتر بگه
در ۹۹.۹.۱۱زیباترین هدیه مو از خدا گرفتم یه فندوق کوچولوی دوست داشتنی که یه تیکه از وجودمه 😍😍در تاریخ ۹۹.۹.۹.بهتریترین اتفاق زندگیم خواهد افتاد مطمعنم 😍سکوت کن..فرقی نمیکند از روی رضایت باشد یا دلخوری این روزها مردم از سکوت کمتر داستان میسازند