فیلم بچه مهندس و زیر خاکی

عضویت: 1398/07/19

تعداد پست: 6186

حوصلم نمیشه الکی بود ☹🎈

خانوم بادکنکی:پنجمین کاربریمه از سال ۹۲🎈🎈🎈🎈بحث بابیشعور ممنوع😑فاز اونایی که تاپیک میزنن و میگن نظر نده اگه موافق نیستی یا اگه نظر بدی میگن اعتقاداتت بزار برا خودت نکن بزور توی سر دیگری رو درک نمیکنم /:اینجا دفتر خاطراتت نیست که دست هرکی دلت بخواد بدی برات یادگاری بنویسه یه سایت عمومیه نمیخواستی کسی دخالت نکنه اینجا نمینوشتی فازت درک نمیشه به مولا 😐😐من دخترم دختررر بادکنک دوست دارم به خودمم مربوطه میزارم تو پستام😒🎈اونروز یه خانوم میگفت: بادکنک برا ما ترکا معنی پوچ و توخالی بودن طرف میده منم اینجوری😶😐 نگاش میکردم توی تاپیک (خودم ترکم😍)🎈🎈🎈🤔فکر اینکه ندای لبیک از کعبه بلند بشه دیوونم میکنه😍الهم عجل الولیک الفرج🎈🙂❤!

1399/02/22

|

19:57

1 نفر لایک کرده اند ...

niliii25

عضویت: 1396/07/20

تعداد پست: 12196

دانلود کن ببین

1399/02/22

|

19:57

1 نفر لایک کرده اند ...

مهیاسم۲۰

عضویت: 1398/11/16

تعداد پست: 2185

ببخشید استاتر

بچه ها برنامه زندگی پس از زندگی شبکه ۴ رو ساعت ۲شب تکرار میده حتما ببینید این قسمتش عالیه...

میشه برای سر به راه شدن داداشم یه صلوات بفرستین... یا امام زمان امیدم به خودته نا امیدم نکن...

1399/02/22

|

19:58

2 نفر لایک کرده اند ...

mahs_a

مدیر استارتر

عضویت: 1398/03/03

تعداد پست: 288

دانلود کن ببین

خیلی ممنون😐

حق نداری به کسی دِل بِدهی الا مَن پیشِ روی تو دو راه است:💜 فَقَط مَن یآ مَن 💜

1399/02/22

|

19:58

0 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16115

بچه مهندس

رسول اومد پیششون خونش تبریزه ازدواج کرده

تابش به تینا گفت دادشت معتاده و... اونم پیگیر شد دید رفته پارتی با اون‌مرد چاقالوعه وردستش و مواد و.. کشیده

زیر خاکی

رفتن توی یه خونه مثله موزه اولشو ندیدم نمیدونم چرا رفتن اونجا

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/02/22

|

19:58

1 نفر لایک کرده اند ...

mahs_a

مدیر استارتر

عضویت: 1398/03/03

تعداد پست: 288

بچه مهندس رسول اومد پیششون خونش تبریزه ازدواج کرده تابش به تینا گفت دادشت معتاده و... اونم پ ...

مرسی عزیزدلم فدات❤

حق نداری به کسی دِل بِدهی الا مَن پیشِ روی تو دو راه است:💜 فَقَط مَن یآ مَن 💜

1399/02/22

|

19:59

1 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16115

مرسی عزیزدلم فدات❤

خواهش عزیزم

سعی کردم خلاصه ترین‌حالت ممکن و اینکه ماجرا رو بفهمی گفتم😅

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/02/22

|

20:01

1 نفر لایک کرده اند ...

چشم_آهو

عضویت: 1398/07/01

تعداد پست: 4584

بچه مهندس نمیبینم...

زیرخاکی:همون آقاهه که زیر زمین اعلامیه چاپ میکردن اومد به فریبرز گفت با زن وبچش برن توی یکی از این خونه ها که صاحبش فرار کرده خارج نگهبان خونه واموال وعتیقه هایی که توش هست باشه...

زیبایی چشم توآهوی فراوان دارد

1399/02/22

|

20:02

1 نفر لایک کرده اند ...