از تابستون متنفرم کنار خونمون زمین کشاورزیه تو حیاطمون پرجک و جونور تا الان دوبار مار دیدم حشرات خو نمیخاد بگی دارم میمیرم سرویس بهداشتیمون تو حیاطه بچه هام دم ب دیقه میگن ببرمون خونه هامون تعمیر نیس هنوز دارم میمیرم از ترس
شوهرم نیس تنها هستم تا میرم بیرون و میام گوشت تنم میریزه دخترم به روز میره دستشویی ازترس بعضی وقتا تو خودش نگه میداره ولی پسرم ای وسط حال میکنه نرسمش همه جک و جونوری دست میگیره دائم تو دستش موچه و پشه هست