افطارخونه مادرشوهرم بودیم خونه خودمونم طبقه بالاست هنوزسفره افطارپهن بودک گوشیش زنگ خوردهمینجورکه داشت حرف میزدرفت بیرون من فکرکردم رفته بالاخونه‌خودمون ک لباس عوض کنه،خلاصه سفره روجمع کردم ظرفارو شستم دیدم نیومدرفتم بالادیدم نیست بهش پیام دادم گفت اومدم بیرون جای دوستم حدودا یه کوچه بالاترازخونمون،منم عصبانی شدم رفتم بالا ،ساعتای۸بودرفت ساعت۱۰اومد،وقتی اومدگوشیش زنگ خورد دوستش گفت چی شداینم‌گفت نه فرداشب نمیشه بریم شب جمعه ی واینا داشتن برنامه میریختن مجردی برن باغ پدرشوهرم بخوابن یه شب،وقتی قطع کردبهش گفتم چرابیخبر رفتی همینجوربحث کردیم یه یک ربعی بعدبه دوستش زنگ زدگفت فرداشب بریم گفتم بیخودنمیخوادبری گفت توچکارداری واستم غرغرهای تورو گوش کنم😩
بزار بره آقایون باید یه وقتایی مجرد برن بیرون زندانی نکن بزار کنارت راحت باشه دوستم
یه هفته هست دارم بهش میگم با دوستات برو کوه بزار نفس بکشم.نمیره😩😩😩
چه اشکال داره حالا یه روز با دوستاش بگذرونه
اونا هم گناه دارن بخدا این همه فشار زندگی روشونه
ببین اینجوری میکنه از خونه فراری میشه ها
خب اگه مطمئنی همه مرد هستن و اطمینان داری بهش چرا نمیذاری بره؟من خودم برام مهم نیست.خب هر انسانی لازم داره هر از گاهی تو جمع دوستانه و همجنسای خودش باشه.هر زنی نیاز داره هرازگاهی تو جمع زنونه وقت بگذرونه و تفریح کنه و هر مردی نیاز داره هرازگاهی تو جمع مردونه وقت بگذرونه و تفریح کنه.یعنی من اگه بخوام تصور کنم که با ازدواج قراره فققطط و فقطط با یه نفر به عنوان شوهر وقت بگذرونم و از وقت گذروندن با دوستام محروم بشم حس میکنن اسیر گرفتنم.پس برا طرف مقابلمم سخت نمیگیرم.درسته زن و شوهر باید اولویت هم باشن ولی هر انسانی نیاز داره به وقت گذروندن با دوستاش.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
