همین نیم ساعت پیش شوهرم گفت شب میری خونه مامانم اینا؟ در حالی که سه روز پیش اونجا بودیم گفتم ن بذار یه شب دیگه میریم شوهرمم زنگ زد بشون گفت نمیاییم دوباره خواهرشوهرم الان به خودم زنگ زد گفت بیایید دیگه آقا. منم یکم تعارف کردم که تازه بودیمو اینا بعد گفتم باشه مزاحم میشیم کلا همیشه تا میبینن نمیریم زنگ میزنن به خودم میدونن رودروایسی میکنم. البته بدم نمیاد بریم ولی وقتی عادت میکنن یه روز درمیون میگن بیایید... از این اخلاقم خیلی بدم میاد احساس میکنم ضعیفم. با خیلی ها اینطوریم😑😞
شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟! من در این خنده ی پرغصه مهارت دارم...🙂🙂
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
[QUOTE=135661742]یکبار هم که شده به دلت گوش بده و مقابل دلت خجالتی شو و بهش گوش بده وباهاش مخالفت نکن . اول هم ...[/QUOTE باید سعی کنمامیدوارم بتونم. ممنون از راهنماییت❤
شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟! من در این خنده ی پرغصه مهارت دارم...🙂🙂
چون شما میگی قبلا بودیم واینا فکر مبکنن داری تعارف میکنی باید اصرار کنن ولی اگه همون اول بگی نه نمیتونم یه بهونه هم بیار مثلا میخوام برم حمام یا دارم خونه رو تمیز میکنم اونا هم دیگه اصرار نمیکنن