وای من چه روزایی داشتم یه ثانیه ازبیست وچهار ساعتمم ارامش نداشتم خون بالا میاوردم چه باشکم خالی چه سیر.بالا که میاوردم یه ربع نمیکشید دوباره.هرروز سطل چمدبارپروخالی میشد ببخشید.معدم ومرسم میسوخت سینم داغ شده بود به شوهرم التماس میکرم به دادم برس خسته شدم اونم خیلی دکتر برده بود.آاب میریختم روسینم سردبشه.خفه میشدم و.میخاستم بزنم به کوه وبیابون.نمیتونستم بخوابم.اونقد معدم بوی گند میرادیه ذره خوابم برد دیدم غذای آشغالو مونده میخورم توخاب.چرا من اینجوری بودم
من دقیقا چهارماه تمام شد خوب شدم عین تو بودم الان گاهی حالم بهم میخورد اما نه مثل این اوایل
اون موقع ها از شوهرم بدم میومد طفلکی
خدایا شکرت که هوامو همه جوره داشتی حتی تو بدترین شرایط و جایی که اصلا فکرش نمیکردم خدایا مراقب دخترکم باش میخوام بهترین تو اخلاق و رفتار باشه موفق و با خدا و مردم دار باشه خدایا تو تربیتش بهم کمک کن