شوهرم تو هیچ کاری منو دخالت نمیده یه چیزی قراره بخره یا پولی دستش بیاد یا ملک و املاکی بساز و بفروش بکنه اصلا به من نمیگه با خونوادش درمیان میزاره خودشم باب میل اونا رفتار میکنه الان دارن با برادر شوهرم آپارتمان میسازن من اکثرا از زبون مادرشوهرم میشنوم خیلی ناراحت میشم اینجوری قبلا که رابطمان خوب بود خیلی جزئی میگفت ولی الان یکسال و نیمه که اختلاف داریم اصلا هیچی نمیگه بی حرمتی میکنه درحالیکه من خیلی بهش خدمت میکنم غم دنیا تو دلمه نمیدونم چرا خدا جواب کارهاشو نمیده صبر من حدی داره بخدا هیچ چی خوشحالم نمیکنه رسما افسردگی گرفتم از دستش