لامصب عشق مجازی خیلی بده
ما همچنان توی چ.ت روم فعالیت میکردیم و من فضولی میکردم توی حرف زدنهای علی با دیگران
با خیلیا صمیمی بود یه دوست نابابم داشتم که اون باعث میشد بیشتر برم تو فاز عشق و عاشقی
من میخواستم دوستمو از منجلابی که با پسرا داشت نجات بدم ولی خودم افتادم به همین راه
تو مدرسه همش صحبت اون بود نمرم افت شدید کرد و منی که نمرم ۲۰ بود دیگه حس درس نداشتم
مامانم کم و بیش بو برده بود
و کار من برای چت کردن اونم با کامپیوتر سختتر میشد
علی یه روز خوب بود ی روز بد
اونم مثل من بچه بود و ما همو ازار میدادیم
یه بار مچشو گرفتم با یکی از بچه های روم دوست بود
بخشیدمش
باز دعوا باز اذیت
با دوستام چت میکرد و من حرص میخوردم
با دخترا میگفتم انقدر گرم نگیر بدتر میکرد
از همه چی ناراحت میشد
بهش میگفتم تو باعث میشی بهت بی اعتماد شم علی منو نمیخوای بخدا میرم فقط بگو واقعا چی میخوای از رابطمون
اصرار داشت همو ببینیم ولی من قبول نمیکردم
همین باعث شده بود دیگه عصبی بشم دیگه اون دختر قبلی نشم دیگه روانم بهم ریخت
بعد دوسال ی شب کلا زدم به سیم اخر و هر چی فحش بود بهش دادم
ناراحت شدولی نفهمید داشت منو میکشت
بعد پشیمون شدم اخه دوسش داشتم دلم نمیومد دوست دارم های اخر حرف زدنو از دست بدم
من حتی ی بارم تو این دوسال قرار نذاشتم باهاش ولی تو خیابون عمرا ب هیچ پسری حتی نگاهم نمیکردم
من بهش وفادار بودم اما اون ن
بهش گفتم علی ببخش اشتباه کردم عصابم خورد شدد بهم حق بده
ولی گفت ن تموم شده دیگه برو من ادم عوضی هستم
زنگ زدم گریه کردم التماس کردم گفت نه
با بی رحمی گفت نه
خورد شدم غرورم تیکه تیکه شد
فقط تو تلگرام براش نوشتم
علی من همیشه برات خوبیا رو میخوام و اصلا نفرینت نمیکنم ولی اگه خدایی اون بالاست میخوام بهت بفهمونه همه کارایی ک به دیگران میکنی بازی نیست بعدم بلاکش کردم
چندین ماه به سختی گذشت دوستم که علی و اون رابطه خوبی داشتن بهم گفت علی میگه انبلاکم کن کارت دارم
گفت مهسا خدا بهم نشون داد و از بلاهایی ک سرش اومد بهم گفت
گفت مهسا دوباره؟
بلاکش کردم و تموم شد الان ازادم
غروره شکستم ازارم میده ولی تموم شد
