باور کن با اینکه خودمم شاغل هستم ولی بیشتر وقت ها حتی نهار و شام بچه های برادرمم من میپزم میان میخورن و میرن مثل دختر خودم دوسشون دارم اونا پسر هستن بچه من دختر، همیشه به بچه من زور میگن و دعواشون میشه ولی خم به ابرو نمیارم برعکس برادرام و خانوماشون با پسرای خودشون دعوا میکنن که به دختر من زور نگن تازه من ناراحت میشم دعواشون میکنم که چرا پسرارو دعوا میکنید و نمیزارم کسی وارد دعوای بچه ها بشه میگن خودشون باید از پس خودشون بربیان، به خدا جونم میدم برای بچه های داداشام یعنی انقدر دوسشون دارم میپرستمشون هر روز باید بوشون کنم تا اروم بشم