فوت خاله ی مهربونم..... بعدشم مریضی پسرم و بستری شدنش تو بیمارستان که من تو اون روز 10 سال پیرتر شدم....درسته همه اش 5 ساعت طول کشید اما واسه من 10 سال بود....خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه ....فقط مادرا حال منو میفهمن...وقتی به پسرم سرم زدن من فشارم افتاد و بیهوش شدم
آره بزرگترین. تا قبل اون فکر میکردم دعواهای خانوادگیمون بزرگترین اتفاقات بدم هستن اما اون مریضی باعث شد بفهمم هیچی جای سلامتی رو نمیگیره اونم در مورد یه بچه 3 ساله
قهرمانی در وجود تو خفته است ...کافیست بیدارش کنی تا به بهترین خواسته هایت برسی . (یا امام زمان(عج)ادرکنی) هفته36 خدایا خودت نینیمو حفظ کن و به همه ی دوستای منتظرم نینی سالم عطا کن