سلام دوستان ، شبتون بخیر😘
میخوامازتون ی راهنمایی راجع به خانواده شوهرم بگیرم تا ببینم چیکار باید بکنم
موضوع اینه ک من شش سال عروسی کردم
و اولین عروس خانواده همسرم بودم
تو دوران عقد همه چی اوکی بود
تا شد عروسی
حانواده همسرم گفتن باهم ی شب مراسم بگیریم ،ماهم گفتیم اوکی
من خودم اصلا در بند چند تا مراسم و اینا نبودم
ی شب جشن گرفتیم
ک مادرشوهرم گف من پول لباس عروس و ارایشگاه و نمیتونم بدم
شوهرم گف من خودم میدم
سر خرید عروسی هم کلا نصفشو شوهرم خرید ، نصفشو مادرشوهرم
برای خرید لوازم برقی ک داماد میخره ما سه تا کالا گفتیم ک باز مادرشوهرم تلویزیون و لباسشویی و گف نمیتونم ، شوهرم خرید
یخچال و خودش خرید
اینم بگم اصلا خداییش من حتی یه کلمه نگفتم چرا ؟
گفتم عیب نداره
خدا ب شوهرم داده ، شوهرم ادم خوبیه کمک خانوادش میکنه
اتفاقا خوشحال میشدم
و واقعا تو این شش سال حتی نزاشتم خانوادم بفهمن ک اینها همه با شوهرم بوده
تا اینک الان برادرشوهرم نامزد کرده
اینم بگم ، من و برادرشوهرم خیلی باهم صمیمی هستیم
حتی با خواهر شوهرمم خیلی اوکی هستم
از این مدلا ک هر روز باهاشون میحرفم و کلی باهم هستیم بهمون خوش میگذره
هم سن و سالیم
بعد حالا واس عروسی جاریم ، جاریم کاری کرد ک دوشب مراسم بگیرن
ک مادرشوهرم گف من نمیتونم هزینه دوشب لباس و بدم و دو شب ارایشگاه
ک حنابندون و خانوادش قبول کردن
اما عروسیمو مادرشوهرم داد
سر وسایل برقی بیست و پنج میلیون رف براش سه تا وسیله برقی و خرید خودش تنها
سر خرید لباس و وسایل عروس هفت میلیون گذاشت کنار ک بعد کرونا برن بخرن
حالا من دهنم وا مونده
چرا پس سر من نکرد
با اینکه هر موقع پیش من میشینه بد جاریمو میگه
میگه تو مثل دخترمی ، من خیلی دوستت دارم و واقعا هم با جاریم خوب نیس
کاملا تو رفتار معلومه
اما براش همه کاری میکنه ، میگه این ناراحت میشه
تمیدونم واقعا چجور باید برخورد کنم
این اخرین نکته ، من اینقدر تو این شش سال اصلا راجع ب مسایل مالی باهاشون درگیر نشدم
اللن مثلا بخوام بگم چرا سر این اینجور شد ، کسر شان خودم میدونم