2777
2789

یکی از آشناهای شوهر سابقم که پزشک هم هست از دو هفته پیش خبردار شد که جدا شدم و از وقتی فهمیده تنها زندگی میکنم و جدا شدم اصرار داره که باهام ازدواج کنه

سنش بالاست و وضع مالیش عالیه؛ ولی من هم از نظر مالی مستقل هستم و نیازی به ازدواج مجدد برای حمایت مالی ندارم

قبل از جدایی بعضی وقتها که تو مهمونی یا شرکت شوهر سابقم میدیدمش به شوخی میگفت یکی از دوستام‌ رو‌ برای ازدواج‌ بهش معرفی کنم و از وقتی که فهمیده جدا شدم ولم نمیکنه

دوستام میگن بهش نه نگو و قبول کن؛ ولی اعتقادی به ازدواج مجدد ندارم

کاش یکی رو پیدا کنه و دست از سرم برداره

شما اگه جای من بودید قبول میکردید؟

آه از این همه دورویی...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بیست سال از شما بزرگتر اگه رفتارش خوب و معقول یعنی مثل پیر مردا نیست چرا که نه حداقل بهش فرصت آشنایی ...

سن بالاها مشکلای خاص خودشون رو دارن

آه از این همه دورویی...

اگه از لحاظ اخلاقی خوبه بیشتر باهاش اشنا شو بعد اگه دیدی یه ذره علاقه به وجود اومد وپسندیدیش باهاش ازدواج کن

میشه برای اینکه سلامتیم رو به دست بیارم برام صلوات بفرستید التماس دعا🙏
سن بالاها مشکلای خاص خودشون رو دارن

شوهر من ده سال از من بزرگتر ولی خیلی پایه اس از من هیجانش بیشتر هرکس رفتار متفاوتی از خودش بروز میده آشنا بشی بهتره موقعیت خوبی داره بالاخره . خودت که میدونی اگه چ جوری شدن مردا 

بهش بگو چون اشنا بودیم نمیتونم به این زودی ازدواج کنم، بعدا حرف درمیارن برامون که از قبل خبری بوده، یه سال به من زمان بدید، اینطوری تو اب نمک بخابونش، شاید نظر خودت عوض شد شایدم اون صبرنکرد ولت کرد

اگه بشر این اصل رو رعایت کنه قطعا دنیا جای قشنگ تری میشه:وقتی از اعماق وجودت احساس میکنی زندگیت رو نکبت فرا گرفته بچه دار نشو! 😒ظلمِ ظالم، جورِ صیاد، آشیانم داده بر باد... ای خدا، ای فلک، ای طبیعت... شام تاریکِ مارا سحر کن... 🤲😢😞😞😞مشغول قتل‌عام روزها هستم‌!💔ما دهه شصتیا تو زندگی ازهرچی میترسیدیم سرمون اومد، از هرچی نمیترسیدیم هم سرمون اومد، یه سری چیزای متفرقه هم بود اونا هم سرمون اومد، یه سری چیزا هم اصلا مربوط به ما نبود ولی سرمون اومد، یه چیزایی حتی وجود خارجی نداشت ولی اونا هم سرمون اومد، لامصب معلوم نیس کله ست یا میدان مغناطیسی😒😒😒 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کاش من حسنی بودم و توی دِه شلمرود، تک و تنهابودم، و عین خیالمم نبود که نه قلقلی نه فلفلی نه مرغ زرد کاکلی هیچکس باهام رفیق نیست، و تنها دغدغه ام این بود که تنها روی سه پایه، بنشینم توی سایه☹️☹️ من به فکرِ خستگی های پَرِ پرنده هام، تو بزن تبر بزن... من به فکرِ غربتِ مسافرام، آخرین ضربه رو محکمتر بزن🍁🍃اون درختِ سربلندِ پُرغرور، که سرش داره به خورشید میرسه منم منم، اون درختِ تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه منم منم، من صدای سبزِ خاکِ سُربی ام، صدایی که خنجرش رو به خداست، صدایی که توی بُهتِ شبِ دشت، نعره ای نیست ولی اوجِ یک صداست🌳🍃🍃سنگ است که میزند به سینه هرکس فقط برای خود😔 بیزارم از این خلقِ دورنگ و از ناکسان و هرکسی😒
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز