مامانم رفت
واسه منم سر کتاب گرفت اما چیزی نبود
تعریف میکرد یه خانومه ای با خونوادش اومده بود
اصلا نمیتونست روی پاهاش واسه
خیلی بد بود
یه کارای انجام داد
زنه روی پاهای خودش وایساد
معلوم بود مشکل خاصی داشته چون خونوادش واقعا تعجب کردن
دیگه طرفو کلی التماس کردن بگه کی اینکارو باهاش کرده
بهشون گفت به طرف کاری نداشته باشیدو ازشون قول گرفت که جنگو دعوا راه نندازن
بعدم اسم طرفو که گفته اصلا بیچاره ها گریشون میگیره