من روزا دیر بیدار بشم حس بی فایده بودن و بی مصرفی بهم دست میده سخته چقدر اینروزاااااا
من شبا تا صبح درس میخونم، استادا مون فایل صوتی میزارن باید گوش کنیم و پیداشون کنیم، بعد نماز تقریبا میخوابم، بعد پا میشم ناهار درست میکنم، تا شب دیگه بیشتر مشغول بچه ها و کارای خونه هستم، گاهی هم آخر شبا با همسرم میریم پیاده روی
صب ساعت ۹/۳۰ بیدار میشم
از رو دل صبر غذامو میذارم
جارو و گردگیری و تمییز کاری
بعد ناهار گوشی به دست یا فیلم میبینم
عصرم تا موقعی مه بخوام سام بذارم با پسرم بازی میکنم .. میرقصیم.. کیک میپزم
باز شبم شاممو میپزم و میخوریم
دور و بر مرتب
گوشی به دست تا وقتی خوابم ببره
منم ۱۰ اینا بیدار میشم یکم گوشی چک میکنم بعدش دخترم بیدار میشه صبحانه بعدشم ناهار بعدشم مشغول کارای خونه و بازی با دخترم و اینا
۲ بیدار میشم
صبحانه میخوریم.جمعوجور میکنم.یه چیزی واسه ناهار میذارم.۴ یا ۵ ناهار میخوریم.باز جمعوجورمیکنم کمی سریال و فیلممیبینیم.عصرونه میخوریم طرفای ۷ و نیم.میوه یا چای و کیک و هرچی باشه کلا.شام درست میکنم ساعت ۱۲ شام میخوریم.تا ۳ و ۴ بیداریم.صبح ساعت ۶ هم شوهرم میره سر کار منو پسرم با میخوابیم تا ۲
من یکساله اصلاصبح رونمیبینم 3عصربیدارمیشم ناهارمیخورم بعدم باگوشی ورمیرم تاشب
