سلام دادن.درست گرفتن قاشق و غذا خوردن.بای بای کردن.بوس کردن.یاد دادم دست پدر شوهرم مادرشوهرم و پدر مادرمو میبوسه میزاره رو پیشونیش.ب بالاش میگه باباجون انقد من گفتم.درست نشستن و پاهاشو زیرش جمع کردن.دست دادن.اسم بچه های فامیل همشونو بلده انقد در روز میگم.دسر درست میکنم میشینه با من تزئیناتشو میریزه.ی چیزی میریزه زمین زود میره از آشپزخونه دسمال میاره پاک میکنه از من برداشته.میخایم بریم جایی کمتر تیوی رو برمیداره ک خاموش کنه.میخاد بره بیرون کاپشنشو میاره میزاره جلوم میگه بپوش نپوشه جایی نمیره.صبح بلند شد ب زبون خودمون میگه اللر ینی دستا میریم میشوریم بعد صبونه میخاد و خیلی چیزای دیگه.
منم پسرم 21 ماهشه، تا میتونم باهاش حرف می زنم همه چیز رو براش توضیح میدم، براش شعر میخونم، کتاب شکل دار نشون می دم و اسم عکس ها و تعدادشون و رنگ ها شون رو میگم، بازی های مختلفی باهم میکنیم مثل حباب بازی، خمیر بازی. آب بازی، توپ ها شو داخل سبد میریزیم و یا پرت می کنیم و بازیهای خیلی زیاد دیگه...